الحمد لله، والصلاه والسلام على رسول الله، وعلى آله وصحبه ومن والاه؛ بسیاری از مردم در تشویق به قرائت هر چه بیشتر قرآن به این آیه استناد میکنند: “اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ” گاهی نیز آمارهای نگرانکنندهای را از میزان مطالعه هر شهروند عرب در مقایسه با دیگران ارائه میدهند سپس با حسرت میگویند: میانگین مطالعه هر عرب یک چهارم صفحه در سال است در حالی که این میزان در کشوری مانند آمریکا، سالانه یازده جلد کتاب و در بریتانیا هفت جلد برای هر فرد است. این نشان میدهد که بر اساس جدیدترین بررسیها میانگین مطالعه در کشورهای عربی در پایینترین سطح قرار دارد. این در حالی است که در آمریکا کتاب آسمانی وجود ندارد که در آن بر خواندن تأکید شده باشد اگر هم باشد در آن آغاز آن از خواندن سخن نگفته است و امثال این سخنان.
حقیقت آن است که در این آیه از مطلق خواندن سخن به میان آمده است و بر برخی از مصادیق خواندن صدق میکند. البته مقصود از خواندن در اینجا مشخص است. علما دربارهی مقصود خواندن در اینجا دو نظر دارند:
نخست: قرآن را با نام پروردگارت شروع کن و بخوان یا متبرکا با نام او؛ و اعراب “باسم ربک” در اینجا حال و منصوب است و تقدیر آن مفتتحاً است.
دوم: این لفظ را بخوان به نام پروردگارت که آفریده است؛ پس “باسم ربک” مفعول است یعنی همان چیزی که باید بخواند. نتیجه این میشود که در این آیه، امر به قرائت قرآن یا امر به قرائت آیهی مخصوصی از آن است؛ نه خواندن هر چیزی که نوشته و چاپ میشود. بنابراین، “اقرأ” بر همهی موارد خواندن صدق نمیکند. نهایتا میتوان نیتجه گرفت که این آیه بر مطالعهی سودمند اشاره دارد و سودمندترین آن کتاب خداست.
پس بر امت اقرأ غم مخور، زیرا بر اساس آمارهای خودشان اهل مطالعه نیستند. تو هم کتابی را که در آن “اقرأ” نازل شده است نمیخوانی، پس بر حال خودت غم بخور و بر فرصتهایی گریه کن که با مطالعات سطح پایین و بیهوده – اگر بپذیریم که مفید بودند – تباه کردهای . ای فرهنگی افسوس! خوانندهای که جهالت ها را خوانده جای خود را دارد که چقدر باید به حالش افسوس خورد.
کسی که در امر به قرائت در قرآن دقت کند، میبیند که در سه سوره پنج بار به موضوع قرائت اشاره شده است:
الف: سورهی علق و بعد از آن دوباره بر آن تأکید کرده است. قرائت در این جا به همان است و برای تأکید آمده است و مقصود دلداری دادن به رسول خداست.
ب: سورهی مزمل است که در آنجا نیز در یک آیه دو بار به قرائت قرآن امر کرده است:
“عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَیْکُمْ فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَنْ سَیَکُونُ مِنْکُمْ مَرْضَى وَآخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ یَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَآخَرُونَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنْهُ” [مزمل:۲۰۹]
[او] مىداند که [شما] هرگز حساب آن را ندارید، پس بر شما ببخشود، [اینک] هر چه از قرآن میسر مىشود بخوانید. [خدا] مىداند که به زودى در میانتان بیمارانى خواهند بود، و [عدهاى] دیگر در زمین سفر مىکنند [و] در پى روزى خدا هستند، و [گروهى] دیگر در راه خدا پیکار مىنمایند. پس هر چه از [قرآن] میسر شد تلاوت کنید.
فرقی نمیکند که فارغ یا مشغول باشی تو مأمور قرائت قرآن هستی اما هر اندازه که برایت ممکن باشد.
ج: مورد پنجم دستور به قرائت است که عرب و عجم، کافر و مسلمان، نیکوکار و بدکار، باسواد و بیسواد و خواننده و نویسنده را مورد خطاب قرار میدهد. امر به قرائت در یک جمع بزرگ، در میدانی عجیب و خارج از چارچوب دنیا؛ پس از آن که رخ از دیار باقی برکشید و ایام عمرش به سر آمد به او دستور داده میشود که بخواند:
“اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا”) [اسراء:۱۴]. نامهات را بخوان؛ کافى است که امروز خودت حسابرس خود باشى.
این یک قرائت عجیب است و تأثیر شگرفی بر روان آدمی میگذارد. از فردی که از فرط خوشحالی فریاد بر میآورد:
“هَاؤُمُ اقْرَءُوا کِتَابِیَه” [حاقه:۱۹] بیایید و کتابم را بخوانید.
از سوی دیگر فرد پشیمانی که آب از سرش گذشته و زمان جبرانش به سر آمده است؛ غم و غصه تمام وجودش را فراگرفته میگوید:
“یَا لَیْتَنِی لَمْ أُوتَ کِتَابِیَهْ () وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِیَهْ () یَا لَیْتَهَا کَانَتِ الْقَاضِیَهَ” [حاقه:۲۵-۲۷]
اى کاش کتابم را دریافت نکرده بودم. و از حساب خود خبردار نشده بودم. اى کاش آن [مرگ] کار را تمام مىکرد.
بسیاری از افرادی که اکنون در غم و حسرت به سر میبرند اهل علم و فهم و بودهاند و با قرائت آشنایی داشتند؛ صفهای طولانی آنان در نمایشگاههای کتاب و کتابخانهها شگفتانگیز بود. میانگین مطالعه در میان آنان بیش از ده کتاب در سال بود. اما کتاب خدا در میان این کتابها وجود نداشت؛ با قرآن عظیم آشنایی نداشتند که از رهنمودهای آن اقتباس کنند و از احکام آن مستفیض شوند. بیشتر به روایات و اشعار و ادبیات و چیزهای دیگر میپرداختند. چه بسیار کتابها که نوشتند و در دنیا از آن سود بردند، اما دورانش به سر آمد و اثری از آن باقی نماند. چه بسیار نوشتهها، مهارتها و نقشهها که بر باد رفت که هیچ سودی به حال مؤلفانش نداشت و هیچ خطری از آنها دفع نکرد:
“قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَلَا ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ” [زمر:۱۵].
پس هر چه را غیر از او مىخواهید، بپرستید [ولى به آنان] بگو: زیانکاران در حقیقت کسانىاند که به خود و کسانشان در روز قیامت زیان رساندهاند؛ آرى، این همان خسران آشکار است.
“وَتَرَاهُمْ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا خَاشِعِینَ مِنَ الذُّلِّ یَنْظُرُونَ مِنْ طَرْفٍ خَفِیٍّ وَقَالَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَلَا إِنَّ الظَّالِمِینَ فِی عَذَابٍ مُقِیمٍ” [شورى:۴۵].
آنان را مىبینى [که چون] بر [آتش] عرضه مىشوند، از [شدت] زبونى، فروتن شدهاند: زیرچشمى مىنگرند. و کسانى که گرویدهاند مىگویند: در حقیقت، زیانکاران کسانىاند که روز قیامت خودشان و کسانشان را دچار زیان کردهاند. آرى، ستمکاران در عذابى پایدارند.
راه نجات از آن سرنوشت، امروز هموار است و آن هم چیزی جز قرائت نیست اما کدام قرائت؟ قرائتی که در نامهی اعمالت ثبت شود و بر کفهی حسناتت سنگینی کند و از میان نرود بلکه روزی که به تو گفته میشود: “اقرأ کتابک” از فرط خوشحالی به پرواز درآیی. این قرائت کتاب گهربار الهی مهمترین کتاب از بهترین نویسنده و دارای موضوعات بدیع؛ با این حال شیرین، لطیف و آسان است:
“وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ” [قمر:۱۷] و قطعاً قرآن را براى پندآموزى آسان کردهایم؛ پس آیا پندگیرندهاى هست؟
پس آن را با تدبر بخوان تا رستگار شوی.
به آغاز سخن بازگردیم؛ امروزه تعجب میکنم وقتی میشنوم که میگویند: ملتهای عربی در انتهای لیست ملتهای کتابخوان قرار دارند! یعنی با میانگین یک چهارم صفحه در سال! به گمان آنان جدیدترین آمارها این را نشان میدهد. راست میگویند شما دیدهاید که جدیدترین آمارها گاهی بیفایده هستند و شاید قدیمیترین آنها مطمئنتر باشد. این آمار هم یکی از نمونههای همان آمارهای ضعیف است که هیچ اعتمادی به آن نیست اگرچه آن را زرق و برق دادهاند. شما میدانید که هر مسلمان کتاب خدا را بیش از آنچه گفتهاند میخواند؛ عامهی مردم در ماه رمضان معمولا یک بار قرآن را ختم میکنند و تعدادی هر ماه ختم میکنند و هستند کسانی که از این هم فراتر میروند.
بر اساس آماری که گرفتهام در میان خواص و طالبان علوم شرعی مطالعه در سطح بالایی قرار دارد؛ یکی از اساتید ما نزدیک به چهل جلد کتاب در سال میخواند و به گمانم این مطالعات در آمارهای جدید نیامده است نه به خاطر آن که کتابهای قدیمی را میخوانند بلکه آنان کسانی را اهل مطالعه به حساب میآورند که کتاب انیاده پوبلیوس و الیاذه هرمیروس را میخواند. به کتابهای هوگو، گوته و شکسپیر بیشتر توجه میکنند؛ کسانی که آثار جاحظ و ابو حیان و امثال آنها را میخوانند مهم هستند؛ کتابهایی که به بهشت هدایت نمیکنند بلکه به آتش نزدیک میکنند. امید است که خدای متعال ما را از تحصیلکردگان جهنم قرار ندهد و با کسانی حشر کند که در دنیا و آخرت از قرائتهای خود سود میبرند. امید است بر ما منت نهد و ما را از قاریان قرآن قرار دهد از کسانی که همراه قرآن حرکت میکنند:
“إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاهَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِیَهً یَرْجُونَ تِجَارَهً لَنْ تَبُورَ () لِیُوَفِّیَهُمْ أُجُورَهُمْ وَیَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَکُورٌ () وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِ لَخَبِیرٌ بَصِیرٌ () ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ () جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَهَا یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا وَلِبَاسُهُمْ فِیهَا حَرِیرٌ) [فاطر:۲۹-۳۳].
در حقیقت، کسانى که کتاب خدا را مىخوانند و نماز برپا مىدارند و از آنچه بدیشان روزى دادهایم، نهان و آشکارا انفاق مىکنند، امید به تجارتى بستهاند که هرگز زوال نمىپذیرد. تا پاداششان را تمام بدیشان عطا کند و از فزونبخشى خود در حق آنان بیفزاید که او آمرزنده حقشناس است. و آنچه از کتاب به سوى تو وحى کردهایم، خود حق [و] تصدیقکننده [کتابهاى] پیش از آن است. قطعاً خدا نسبت به بندگانش آگاه بیناست. سپس این کتاب را به آن بندگان خود که [آنان را] برگزیده بودیم، به میراث دادیم؛ پس برخى از آنان بر خود ستمکارند و برخى از ایشان میانهرو، و برخى از آنان در کارهاى نیک به فرمان خدا پیشگامند؛ و این خود توفیق بزرگ است. [در] بهشتهاى همیشگى [که] به آنها درخواهندآمد. در آنجا با دستبندهایى از زر و مروارید زیور یابند و در آنجا جامهشان پَرنیان خواهد بود.
نویسنده: ابراهیم ازرق
مترجم: آقای وفا حسن پور
منبع: http://www.tadabborq.com