سخن از آن سونگری در قرآن کریم، بویژه در این روزهای بابرکت، فراوان به گوش می رسد. حتی دو نفر در باب اهمیت، فضیلت و اثرات زیاد تدبر بر دل، اختلاف ندارند. اما واکنش افراد بسیاری به این موضوع، تنها در حد شنیدن اهمیت و فضیلت است، زیرا می پندارند که با تدبر در قرآن فاصله ی زیادی دارند و خود را برای این اقدام، شایسته نمی دانند و از برکات و آثارش خود را محروم می کنند. آنان گمان می کنند که باید نسبت به هر آیه، دانش تفسیری داشته باشند و آن گاه به تدبر در آن بپردازند. بسا تصور می کنند که نزدیک شدن به این وادی برای شان روا نیست، و باید همانند فلان مفسر و فلان قرآن شناس معروف باشند تا در قرآن بیندیشند!
به خدا سوگند! چه قدر این پندار، مردم را از لذت تدبر و حلاوت اندیشیدن در کتاب ارجمند خدا محروم کرده و چه اندازه ایشان را از برکات فراوان آن بی بهره نموده است!
بی گمان آن چه آنان را از نزدیکی به بوستان تدبر بازداشته است، انگیزه ای مبارک است؛ بیم از دروغ بستن بر خداوند بدون آگاهی کافی. اما باید توجه داشت که آیا این پندار درست است و در جای خودش قرار گرفته است!؟
پاسخ: این گونه نیست، زیرا پهنای تدبر بسی گسترده تر و بزرگ تر از دایره ی تفسیر است. باید افزود، فهم قرآن دو نوع است:
یک. فهم ذهنی و معرفتی.
دو. فهم قلبی و ایمانی.
نوع اول، همان تفسیر واژگان ناآشنا، استنباط احکام و أنواع دلالت هاست که خاص دانشمندان و مفسران با توجه به تفاوت رتبه های شان بوده و رنج کار بر دوش آنان می باشد. علما به میزان دانش و فهمی که خداوند به ایشان بخشیده است، از علوم قرآن، بهره می گیرند. «فَسَالَتْ أَوْدِیَهٌ بِقَدَرِهَا». (هر دره ای به اندازه ی خودش آب دارد). منظورمان از تدبر، این روش نیست؛ منظور روش دوم است که بیان می شود:
نوع دوم، همان فهم ایمانی و قلبی است که نتیجه ی اندیشیدن در آیات ارزشمند قرآن کریم است. او معانی را می فهمد و دلالتش را درمی یابد و به مراجعه به تفاسیر نیازی ندارد. او در آیات می اندیشد، درنگ می کند، دلش را به تکاپو وا می دارد، و خود و کردارش را در معرض آن می گذارد؛ اگر اهل آن باشد، خدا را می ستاید و اگر نباشد، خودش را بازخواست و نکوهش می کند.
فهم نوع دوم، هدف ماست و نوع نخست، تنها یک ابزار است.
حسن بصری ـ رحمه الله ـ می گوید: دانش دو گونه است: دانش دل، که دانشی سودمند است، و دانش زبان که حجت خدا در میان بندگان می باشد.
شاید با این مثال، منظورم روشن تر گردد؛ برادر و خواننده ی گرامی، بیا با هم در آیه ی واپسین سوره ی نبأ بیندیشیم: او می فرماید: «إِنَّا أَنْذَرْنَاکُمْ عَذَاباً قَرِیباً ، یَوْمَ یَنْظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ ، وَیَقُولُ الْکَافِرُ یَا لَیْتَنِی کُنْتُ تُرَاباً) (به یقین شما را از کیفری نزدیک بیم دادیم؛ روزی که فرد به آن چه پیش فرستاده است، می نگرد و کافر می گوید ای کاش خاک بودم!)
آیا به راستی این آیه ی ارجمند از مسلمان می خواهد برای فهم و تدبر، به کتاب های تفسیر باز گردد؟!
هرگز، او به درنگی اندک نیاز دارد تا خود را در آن صحنه ی هراسناک بگذارد، نزدیکی آن روز را تصور کند، و خودش را بازخواست نماید تا ببیند برایش چه آماده کرده است؟ بیندیشد که اگر اکنون پرونده ی کردارهای نیک و بدش بر او عرضه گردد، چه آرزویی در سر خواهد داشت؟ چرا کافر دوست دارد در آن روز خاک گردد؟!
می پندارم که پاسخ دادن به این پرسش ها، ضامن تحقق هدف تدبر است. منظور من از فهم قلبی و ایمانی که در نوع دوم گفتم، همین است.
کسی که در قرآن بیندیشد، متوجه می شود که قضایای کلی و بزرگ آن بسیار روشن است و هر کس که با زبان عربی آشناست، آن ها را درمی یابد، همانند موضوعات توحید، روز واپسین، وعده ها و وعیدها، بیم و هراس قیامت، أصول نیک و بد اخلاقی.
آن قدر روایت و حکایت از اندیشیدن ها و تدبرهای مردم عادی در ذهن دارم که می توانم به طور قاطع بگویم: اگر کسی با هر سطحی از دانش و آگاهی، اندکی ذهن خویش را در این موضوعات به کار اندازد، به برکات فراوانی دست می یابد.
باری یک فرد عادی در منطقه ی ما وقتی آیات ۷و۸ سوره ی أحزاب را از امام جماعت شنید، هراسان پس از نماز برخاست و به مردمان حاضر در مسجد گفت: ای مردم، از خدا بترسید؛ وقتی از بهترین فرستادگان خدا در باب راستی و صداقت شان سؤال می شود، ما چه حال و روزی خواهیم داشت؟! آن مرحوم گریست و دیگران را به گریه انداخت: «وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثَاقَهُمْ وَمِنْکَ وَمِنْ نُوحٍ وَإِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ وَأَخَذْنَا مِنْهُمْ مِیثَاقاً غَلِیظاً * لِیَسْأَلَ الصَّادِقِینَ عَنْ صِدْقِهِمْ وَأَعَدَّ لِلْکَافِرِینَ عَذَاباً أَلِیماً». (هنگامی که از پیامبران و از تو و نوح، ابراهیم، موسی و عیسی بن مریم پیمان گرفتیم و از آنان پیمان سختی گرفتیم. تا راست کرداران از صداقت شان پرسیده شود و برای کافران عذابی دردناک فراهم کردیم).
کسی که توفیق تدبر و همزیستی با قرآن را بیابد، به بزرگ ترین کلیدهای زنده دلی دست یافته است. ابن قیم می گوید: «تدبر، کلید زندگی دل است». او درخواهد یافت که زندگی با قرآن، با هیچ زیستی برابر نیست! آیا خداوند پاک به پیامبرش ـ صلی الله علیه و سلم ـ نفرمود: «مَا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى». (طه/۲). (قرآن را بر تو فرو نفرستادیم تا بدبخت شوی)؟! نه، به خدا سوگند، قرآن عامل بدبختی نیست؛ قرآن ـ به تعبیر قتاده رحمه الله ـ مایه ی رحمت، نور و راهیابی به بهشت است.
از خداوند پاک خواستارم که دل من و تو را برای فهم کتابش بگشاید و همان تدبری را که مورد خرسندی اوست، به ما توفیق دهاد.
وصلى الله وسلم على سیدنا ونبینا محمد وعلى آله وصحبه أجمعین.
دکتر عمر بن عبدالله المقبل
ترجمه: عبدالظاهر سلطانی