(یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ ۖ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا ۗ وَیَسْأَلُونَکَ مَاذَا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ ۗ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ) [سوره البقره : ۲۱۹]
درباره ی باده وقماراز تو سؤال می کنند بگو: درآنها گناه بزرگی است ومنافع هم برای مردم در بردارند. ولی گناه آنها بیش از نفع آنهاست. واز تو می پرسند: چه چیز را صدقه وانفاق کنند؟ بگو مازاد (نیازمندیهای خود) این چنین خداوند آیات (واحکام) را برای شما روشن می سازد. شاید ( در باره مصالح دنیا وآخرت خود) بیندیشیم.
**کلمات کلیدی:
الخمر:می
المیسر: قمار با همه انواع آن
العفو: مازاد برنفقه
یبین: روشن می گرداند.
**برداشت هایی از آیه:
۱. آیه که با “یسألونک” شروع شده؛ درس بزرگی به ما می دهد.
ــ سؤال کنندگان چه کسانی هستند؟
ــ از چه کسی سؤال می کنند؟
ــ چه کسی جواب اصلی می دهد؟
خیلی جالب است ویژگیهای صحابه کرام، (رضی الله عنهم أجمعین) حریص بودند درک وفهم خود را نسبت به دین اسلام درهمۀ اُمور زندگی بالا ببرند. برای آنها مهم بوده که نظر اسلام در مورد شراب وقمار چیست؟ آن چیزی که خیلی به آن وابسته بودند…..
از چه کسی مسائل دینشان می پرسند؟ آن کسی که عالِم ومتقی والگو است. از نزد خودش با هوای نفسش جواب نمی دهد بلکه با استدلال از منبعی محکم، روشنگری می کند… آری او منتظر می ماند تا ببیند الله خالق علیم وحکیم چه دستوری می دهد.
خداوند سمیع پرسش آنها را می شنود وبا بهترین وجه از روی حکمت جوابشان می دهد: “قل فیهما اثم کبیر ومنافع للناس” الله یکباره نفرمود: حرام است دوری کنید؛ بلکه از حقیقت آن برای استفاده کنندگان پرده برداشت گرچه گناه بزرگی است؛ ولی فواید ظاهری هم دارد.
ولی ای انسان دانا! بدان که: “اثمهما اکبر من نفعهما” اینجاست که مخاطب را آماده می سازد تا خودش به فکر فرو رود و فایده و ضرر آن را ورانداز کند کدامیک را بر گزیند؛ گناه زیاد را به دوش کشد یا فایده ی کمش را؟ آیا می تواند فایده را از جاهای دیگر کسب کند یا فقط تنها راه رزق و روزی همین راه است؟! بار سنگین گناه را چکار کند چه کسی حاضر است از دوشش بردارد؟!
وبار دیگر با “یسالونک” مسأله ای دیگر مورد بحث قرار می گیرد. آری بحث انفاق که در اینجا تناسب دارد سخن از فایده مادی وسخن از گناه است؛ درهر صورت انفاق وسیله ای برای رشد مال وکاهش گناه مطرح است….
همه ی این روشنگریها برای چه کسانی مفید خواهد بود ودرک وفهم می کنند؟ وچرا این قدر روشن و واضح مسأله را بیان نمود تا مردم در گمراهی و ضرر نیفتند؟! با هم تکرار کنیم: “کذالک یبین الله لکم الایات لعلکم تتفکرون” الله دوست دارد ما اهل تفکر و تدبر باشیم چون اگر به چنین گنجینه هایی رسیدیم، دیگر به حقیقت می رسیم وسخن حق را می پذیریم و به فایده های فراوان و ماندنی آن روی می آوریم.
پروردگارا! راه رسیدن به متفکر شدن را به ما نشان دادی؛ از تو می خواهیم توفیق حرکت در رسیدن به گنجینه هم نصیب تمامی قلوب حقیقت خواه بنمایی.
۲. خداوند سبحان هیچ چیز مبهمی را برای بندگانش به جای نگذاشته همه چیز را توضیح داده…
*می، قمار :
ای محمد! از تو درباره ی شراب و قمار می پرسند پس وظیفه ی توست برایشان توضیح دهی.
به بندگان من برسان که به این چیز نزدیک نشوید؛ چرا که در آن گناه بزرگی ست.
درحالی که شما با فروش آن می توانید به خود نفع برسانید مواظب باشید این نفعی که به شما می رسد شما را فریب ندهد که به طرفش بروید وبفروشید واستفاده کنید؛ چرا که ضررهایی به خود می رسانید و گناه آن از نفع آن بیشتر است .
*صدقه، انفاق:
ای محمد! آنها می خواهند بدانند چه چیز را باید انفاق کنند؟
به بندگان من برسان چیزی که مازاد نیازمندی هایتان است را انفاق بدهید وبدانید الله کریم برایتان چند برابر می کند.
الله سبحان این چنین دقیق و واضح برایمان مسائل را روشن فرموده است تا فردای قیامت بهانه یی نداشته باشیم.
پس بیایید فرامین الله را اجرا کنیم تا روز قیامت سربلند باشیم…
۳.هربارباخواندن قرآن، وقتی به این آیه می رسیدم، برایم سؤال بود که شراب وقمارچه ربطی به صدقه دارند که یک جا ودریک آیه ازآنها یاد شده است! درحالی که کاملاً متضادهم هستند!
امروزکه فرصت تدبر در این آیه ایجاد شد؛ به این نتیجه رسیدم که با اینکه شرابخواری وقمارازگناهان کبیره است واندک نفعی که دارد شاید لذت گذرای مستی وسرخوشی کاذب ازنوشیدن باده وسود بی برکت و فانی وحرام قمارباشد، دادن صدقه هرچند اندک ودرحد توان ازاموال اضافه مان می تواند کفاره ای برگناهان یاد شده باشد. وهمچنین گناهان به ظاهرکوچک ودم دستی که ازبام تا شام ازما سرمی زند وازآن غافلیم. آری خداوند مهربان، همواره درپی مصالح دنیا وآخرت بندگان خویش است،
خداوند همان است که مامی خواهیم کاش ماهم همانی باشیم که خدا می خواهد.
۴. خداوند دراین آیه با صراحت و روشنی، زیان های شراب و قمار را بیان داشته است و همچنین منظوراز سودها و منفعت گذرا و محدودی که شراب و قمار برای مردم دارد که می توان به سودهای مادی که از راه فروش شراب به دست می آید اشاره کرد و یا منافع خیالی حاصل از مستی و غم وغصه که باعث می شود موقتاً آنان را فراموش کرد این منافع در برابر زیان های فوق العاده اخلاقی اجتماعی و بهداشتی آن بسیار ناچیز است؛ بنابراین هیچ انسان عاقلی برای آن سود کم، به این همه زیان تن در نمی دهد گناهی که در آنها است زیادتر از منافع آن بوده؛ زیرا استفاده های آن محدود، ولی گناه آنها موجب غضب پروردگار عالم می گردد در صورتی که در برابرآن نفع ناچیز و محدودی به دست می آید.
و بعد از آن خداو ند چه زیبا بیان داشته است که ازآنچه مازاد بر نیاز خود و خانواده خود دارید انفاق و صدقه کنید و چه خداوند مهربانی است که رحم و شفقت بر بندگان خود دارد و همیشه مصلحت آنان را در نظر دارد.
۵. آنچه نفع در خمر و میسر وجود دارد در مقابل نافرمانی خدا ورسولش و ضررهایی که به شخص وارد می کند بسیار ناچیز است.
مالی که بدست می آورد؛ بزرگترین نفعی ست که می تواند به آن دلخوش باشد وگرنه ضررهای آن دو، برهمگان آشکار است. وجهه نامناسب این گونه افراد در اجتماع پیداست.
در حالی که با صدقه دادن، مال چند برابر می شود. (من ذی الذی یقرض الله قرضا حسنا فیضاعفه اضعافا کثیره. ..) نه دو برابر بلکه چند ین برابر می شود. دادن صدقه دعای خوب مردمان، عزت و احترام و….واز همه مهمتر رضایت الله را در پی دارد.
۶. از آن جایی که قمار مال و دارایی انسان را پایمال کرده و ضرر مالی جبران ناپذیری روی اقصاد شخص و خانواده وارد خواهد کرد؛ و ازطرف دیگر، شراب؛ عقل و سلامت جسم و روان انسان را تباه می کند؛ پس خسارت جبران ناپذیری بر بنیان خانواده وارد خواهد کرد.
از طرف دیگر به صدقه و این که درآن خیر عظیمی هست اشاره شده، که هر شخصی با دادن صدقه، که همان بحث مالی است و اقتصاد گیرندۀ صدقه را تقویت می کند و چه بسا که بیشترین سهم از اموالی که افراد صدقه دهنده می پردازند باعث تضمین سلامت جسم و روان گیرندۀ صدقه خواهد گشت و خرج نیازهای چون تغذیه، تأمین پوشاک مورد نیاز، درمان، ساخت مسکن و … خواهد شد وهمین که دهنده صدقه، شاهد رفع نیاز گیرنده باشد، مسرور و شادمان خواهد گشت و سلامت روانی اش را با انفاق مالی که از روی رضایت قلبی بوده تضمین خواهد کرد.
۷.در قرآن کریم از مسائل ریز و درشت، بزرگ و کوچک، مهم و غیر مهم بسیار یاد شده و اینها همه عظمت یزدان است. برای آگاهی ما، بینش ما، روشن سازی ما، اندیشیدن ما.
پس باید آیه به آیه ی قرآن را خوب بخوانیم؛ آن هم با تأمل و تفکر.
باید در مسیر زندگی همواره راه های قرآنی را الگوی خودمان بگیریم؛ باید همیشه هر راهی که مصلحت و منفعت آن بیشتر از ضرر آن باشد. و بی شک خداوند بخاطر خودمان آن را برایمان حرام دانسته؛ و آن قدر که بر ثواب واجر صدقه ارزش گذاشته برای ادای صدقه بسیار راحت و ساده گرفته؛ مازاد نیازمندی های خود.
هر جای جای اوامر الهی نشان از مهربانی و رحم و شفقت اوست. وهمه جا منفعت و مصلحت بندگان را خواهان است.
چقدر خوشحالم که خدای من بهترین و مهربان ترین و بزگ ترین است.
(أَیَوَدُّ أَحَدُکُمْ أَن تَکُونَ لَهُ جَنَّهٌ مِّن نَّخِیلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُ فِیهَا مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْکِبَرُ وَلَهُ ذُرِّیَّهٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِیهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ) البقره: ٢۶۶
آیا کسی از شما دوست میدارد که باغی از درختان خرما و انگور داشته باشد که از زیر درختان آن، جویبارها روان باشد و برای او در آن هرگونه میوهای (از میوههای دیگر) باشد، و در حالی که به سنّ پیری رسیده و فرزندانی (کوچک و) ضعیف داشته باشد، (در این هنگام) گردبادی (کوبنده) که در آن آتش (سوزانی) باشد، به باغ برخورد کند و آن را بسوزاند؟! این چنین خداوند آیات خود را برایتان بیان و آشکار میسازد، شاید بیندیشید (و با نیروی اندیشه راه حق را بیابید). نتیجه: کسانی که بذل و بخشش خود را با ریا و اذیّت و آزار همراه میکنند، گردبادِ چنین کردار و رفتاری، خرمن عمر و حاصلِ به ظاهر خیرات آنان را از میان میبرد، و وقتی در سرای دیگر آماده میشوند، میبینند که چیزی برایشان نمانده است. (۲: ۲۶۶)
**کلمات کلیدی:
«یَوَدُّ»: دوست میدارد.
«نَخِیلٍ»: خرما، نخلستان.
«أَعْنَابٍ»: جمع عِنَب، انگورها، تاکستان.
«کِبَر»: پیری،کهنسالی.
«إِعْصَارٌ»: گردباد.
«نَارٌ»: آتش، منظور باد سموم است.
**برداشت هایی از آیه:
۱.از ویژگی های بسیار زیبای کلام خداوند ارائه مثال ها و نمونه هایی کاملاً ملموس و قابل درک برای خاص و عام است.
پروردگار بزرگ در این آیه ضایع کردن اعمال نیکو با رفتار اشتباه و احساس سنگین ندامت و خسران و … را به شکلی کاملاً مفهوم و قابل درک برای خاص و عام، کوچک و بزرگ، پیر و جوان، باسواد و اُمی بیان کرده به گونه ای که هرکس اندکی در مفهوم آن تأمل کند به راحتی و با تمام وجود نتیجه این گونه عمل کردن و حال آنان که با چنین وضعیتی به سرای دیگر می روند را می تواند درک کند.
همه چیز برای پذیرایی از بندگان در بهشت مهیّاست؛ کافی است به هوش باشیم و اندکی تأمل کنیم، به سادگی راه بندگی را خواهیم آموخت.
۲.اولین نکته ای که به ذهنم رسید اهمیت صدقه، نیکی به دیگران و…بود.
بذل وبخشش به دیگران مثل آماده کردن باغی پرنعمت است آن هم برای عزیزترین کسان، فرزندان خردسال.
حالا ثمره ی تمام عمرتو. .که می خواهی ذخیره آینده جگر گوشه هایت باشد تو ی یک چشم بهم زدن نابود شود.
چه حس بدی..
حال اگه خودت مسبّبش باشی. ….
انسان عاقل چنین کاری نمی کند.
حال که اثرات صدقه به ذریّه آدم می رسد؛ آینده آنها را می سازد، تضمینی.
با ندانم کاری و منّت و.. نه خودمان و نه خیرهایی که بواسطه صدقه قراراست به خانواده مان برسانیم تباه نکنیم.
۳.با تو جه به این آیه که ارزش اخلاص در اعمال را بیان می کند کوچکترین عمل خیر از جمله؛ صدقات وآنچه زیر مجموعه ی آن بشمار می رود اگر شخص بدون داشتن اخلاص و رضایت الله را مد نظر داشته باشد در روزی که محتاج کوچکترین حسنه ای است هیچ فایده ای بدو نمی رساند و در عوض مال خود را بی هیچ سودی باخته است در واقع هم ضرر مالی کرده هم از نظر روانی دچار بیماری های روحی می گردد. وقتی در نظر بگیریم شخصی بخاطر ریا و منافع دنیوی با دیگران برخورد خوبی داشته باشد درصورتی که از درون راضی نیست با مخاطب خود خوش خلقی می کند. در صورتی که از درون از او متنفر است یا صدقه ای می دهد در حالی که از درون راضی نیست و هدف وقصدش فقط دنیای زود گذر است چنین شخصی هم ضرر مالی کرده هم دچار خود درگیری های روحی می شود. حال بنگریم یک مؤمن واقعی چگونه اعمالش را با طیب خاطر مزیّن می سازد؟! هر عمل شخص عاقل هدفی غایی دارد؛ دوراندیش است و عملی که از درون به آن رضایت دارد و قصدش رضایت الله و سعادت خود واطرافیانش می باشد و دل به دنیا نمی بندد و در عوض در آخرت پاداش و رضایت الله متعال را در برابر خود می بیند پس چه معامله ی سودمندانه ای کرده علاوه بر اینکه ضرر نکرده و سودهایی چندبرابر نیز بدست آورده است. در دنیا نیز دارای خاطری آرام و روابطی نیکو و از درون رضایت بخش داشته آیا ما نمی خواهیم همچون مؤمن عاقل دوراندیش باشیم و با آرامش زندگی کنیم و از تعاملات خود با مستمندان و دیگر اقشار جامعه لذت ببریم.
۴. خداوند در این آیه خطاب به بندگانش می فرماید: آنچه که انجام می دهید باید خالص و پاک و خاص خداوند باشد.
آنچه مهم است قصد دل و نیت باطنی شماست؛ نه ظاهر کار و برای جلو چشم دیگران (چشم هم چشمی)
ما داریم انسانهایی که کار های بزرگی مثل ساخت مساجد، آب انبار انجام می دهند و تأکید دارند که حتماً اسمشان بالای آن نصب یا نوشته شود تا مردم بفهمند.
این یعنی؛ برای افتخار و رضای مردم نه رضای خداوند.
و اما داریم انسانهای که کارهای خیلی کوچکی انجام می دهند؛ اما برای خداوند، مثل گذاشتن غذا دم در خونه فقری و خود پنهان شدن.
ارزش این کار از ساختن آن مسجد نزد خداوند بیشتراست.
و بدانیم که ارزش این کار نزد خداوند بیشتر از ساختن آن مسجد هست
و این را هم بدانیم که ما خود محتاج اخلاص و نیّت پاک خود هستیم نه خداوند.
و روزی که برای حساب و کتاب در مقابل خداوند قرار می گیریم باید جواب پس دهیم.
پس بیاییم با مراجع به کتاب و سنت نبوی بهترین رفتار و کردار را از خود نشان دهیم.
۵. سبحان الله چه خدای مهربانی دارم…
الله من قبل ازاینکه اتفاقی برسرم آید مرا از آن آگاه کرده است دلسوزانه و…
خداوند، اول؛ صحنه ای را مورد تجسم قرار داده که هرانسانی دوست دارد صاحب آن باشد.
باغی سرشار از میوه و برکت.
ای انسان! بدان بخشش تو که خداوند از مقدارش نامی نبرده هراندازه که باشد نزد خداوند به اندازه ی باغی بزرگ و پرمیوه ارزش دارد…
اما دقت کن!
قضیه همین جا تمام نمی شود…
به توی انسان بستگی دارد که اگر بخششت بدون ریا باشد قطعاً نزد خداوند به بهترین وجه دریافت خواهی کرد؛ اما وای به حالت ای بنده، روزی که بخششت همراه با ریا باشد این ریا تمام نیکی های تورا نابود خواهد کرد همانند گردبادی که می تواند در یک آن بیاید وتمام باغ پربرکت تورا نابود وتبدیل به یک بیابان کند…
پس تمام حواست را جمع کن ببین چگونه عمل می کنی؛ زیرا عمل تو در واقع تنهاترین معیار برای پاداشی ست که الله برایت فراهم کرده است…
ــ دوستان بیایید دقایقی نفس و وجدان وعمل خود را بنگریم و اندیشه کنیم که اگر تا به امروز خدای ناکرده از کسانی بوده ایم که اعمالمان با گردبادی نابود شده است. از امروز سعی کنیم اعمالمان خالصانه برای رضای الله باشد تا در صندوقچه ای ذخیره شود که هیچ کلیدی نتواند بازش کند.
۶. اگر بانکی تبلیغات بگذارد برای باز کردن حساب پس انداز و سپس دریافت جایزه،گروه گروه موجودی خود را برای شرکت در قرعه کشی به بانک می برند و یا شرکت های تبلیغاتی جهت عرضه محصولات با استقبال گروه گروه خریداران روبه رو می شوند تا شاید به قید قرعه جوایزی نصیبشان گردد. افراد چشم به راه دریافت جوایز، ماه ها و سال ها می مانند. اما در اکثر مواقع سرکاری و بی نتیجه است این انتظار و حق اموالشان تباه خواهد شد.
حال که خداوند رحمن، این جایزه بی منت (باغ های بهشتی) را برایمان مهیّا نموده تا هم سلامت اجتماعی، اقتصادی و روانی خود و جامعه را در این دنیا تضمین کنیم و هم سعادت و خوشبختی آخرت نصیبمان گردد، پس چرا ریا !!!؟
چرا این محبت بی منّت خدا را از خود دریغ کنیم !!؟
چرا خدمت به خلق را که خود بزرگترین نعمتند و ضمانت ما هستند نزد پروردگار برای رسیدن به خوشبختی اَبدی، به آن ها بی احترامی کنیم و قدردان این عزیزان نباشیم!!؟
و …
۷. خداوند بی نهایت بندگانش را دوست دارد و می خواهد بهترین نعمتش که همان بهشت برین است را نصیب تمام بندگان مخلصش گرداند. پس باز هم چه مهربانانه بندگانش را آگاه می کند از عملی که تمام نیکی ها و حسناتشان را تباه می سازد و آنها را از بهترین هدیه اش دور می کند.
حالا که خدا این چنین روشن راه بهشت را برایم ترسیم کرده است، واقعاً جای بسی تأسف دارد که من راه را نادیده بگیرم و سختیها را از آن خود کنم.
پس به هوش باش! ای بنده ی مسلمان، که خدا مهربانانه خیرخواه توست و دوستدارت.
مبادا با منت و ریا حسناتت را تباه سازی و فردای قیامت جز اندوه و پشیمانی چیزی برایت باقی نماند.
۸. انسان وقتی پیر وفرتوت می شود ومصرف نیازش هم زیاد می شود واگر منبع در آمدش نیز نابود شود به ذلت کشیده می شود انسان ازیک سو توان عمل صالح ندارد وازسوی دیگر نیازش شروع می شود . دراین صورت اگر کارهای صالحش با منت وریا محو شده باشد به چه ذلتی می رسد. در این آیه بر مسأله انفاق آمیخته با ریا کاری ومنت وآزار واین که چگونه این کارهای نکوهیده آثار آن را از بین می برد بیان شده است . وخداوند آیات خود را برای ما بیان کرده شاید بیندیشیم وراه حق را از باطل تشخیص بدهیم .
آری ، سرچشمه بدبختیها ی انسان، مخصوصاً کارهای ابلهانه ای همچون منت گذاردن وریاکه سودش ناچیز وزیانش عظیم است ترک اندیشه وتفکر است وخداوند همگان را به اندیشه وتفکر دعوت می کند.
۹. برداشت من از این آیه بر خیر و برکت این است که همه مخلوقات خدا برای عبادت خلق شده اند، از صبح که خورشید طلوع می کند تا شب که وقت خواب است همه با اذکار، برای تسبیح خداوند می کوشند. ولی برتری که ما انسانها بر مخلوقات دیگر داریم این است که با انجام دادن عبادات و فرایض برای خودمان در بانک آخرت ثواب وحسنات پس انداز می کنیم وامیدواریم به خالقمان که در روز حساب وکتاب نتیجه اعمال و زحماتمان را خواهیم دید و این باعث می شود که با دل وایمان و نیت راسختر به این کار بپردازیم. پس وقتی که ما طول عمرمان کوشش می کنیم که پس انداز داشته باشیم که در قیامت سرفراز شویم ونتیجه اعمالمان ببینیم و راحت بنشینیم چرا ریا و نفاق در کارهایمان باشد که باعث شود این زحمات را بسوزاند و از بین ببرد و ما دست خالی شویم ، پس بیایید تا نیّتمان را خالصانه برای رضای خدا وخالصانه برای او قرار دهیم تا در آخرت دست پر و سرفراز شویم .
۱۰. هیچ کس دوست نداردحتی اگرنیازمندهم باشداگربذل وبخشش و هدیه ای دریافت می کند، ازاجناس کم کیفیت وبدرد نخور وباقی مانده از دیگران استفاده کند. اگرهم ازقضای روزگار وبخاطرنیازش ازآنها استفاده کند، از سرِ اکراه واغماض است نه باشوق ومیل درونی. کسانی که ازسرِریا احسان وانفاق می کنند واز اموال ناپاک(نه حرام)خود می بخشند، برخرمن اعمال نیک خود آتش افکنده وحاصل خیرات خود را از بین می برند. ووقتی درسرای دیگرآماده می شوندمی بینندکه چیزی برایشان نمانده است. خداوند بی نیاز از اعمال ماست، این ماییم که درسرای باقی محتاج وجستجوگرذرهّ ای کارخیر درمیان اعمال خویش هستیم.
۱۱. آیات کلام الله پروردگار، چنان نفوذی در دل دارد که زبان قادر بیانش نیست.
به وضوح می توان لمس کرد روزی را که خدای ناکرده کبریتی به باغ عملت زده باشی و حاصل یک عمر تلاش را خاکستر کنی.
یک لحظه جلو چشمانم آمد که اگر خدای ناکرده تمام عملهایم با یک اشتباه تباه شود چه کنم؟
من همیشه به این موضوع خیلی فکر می کنم.که با کوچکترین ریا می توانیم یک عمر بار سنگین ندامت را بدوش بکشیم…
*بیایید از امروز فقط به فکر باغ عمل هایمان باشیم.
*بیایید اخلاص و پاکی را با دل خود عجین کنیم.
*بیایید هر لحظه به لحظه فقط برای رضای الله گام بر داریم.
*بیایید دستی باشیم در دست آنان که ندانسته و نفهمیده آتشی هستن برای باغ عمل هایشان تا راه درست را برایشان بازگو کنیم.
*بیایید رنگ ریا را از زندگیمان محو کنیم.
**پس به صورت کلی:
الله هر نعمتی را بر بنده اش ارزانی داشته و او را به کمال انسانیتش رسانده، از او انتظار کار شاق و جبران نا پذیر ندارد بلکه از بنده اش می خواهد در حد توانش کار کند، اما این عمل مخلصانه و تنها برای الله باشد.
الله از انسان کار و عملی همراه با اخلاص می خواهد و مزد انسان را به اندازه اخلاصش عطاء می کند نه مقدار عمل .
*عمل مخلصانه : ارزشمند، به دور از تحقیر، تحمیل، غرور و بدون چشم داشت و مهم تر از همه مداوم است.
کاری که تنها برای الله باشد دو طرف معامله بیشتر ندارد، ما فروشنده و او خریدار، خریداری که اجناس کوچک ما را با قیمت و ارزشی چند برابر خریداری می کند، طرف ما آن قدر مورد اعتماد است که نمی گذارد بنده اش به انداره خردلی ضرر کند .
الله می خواهد معامله دو جانبه و منصفانه باشد که بنده اش نه در دنیا ضرر کند و نه در آخرت.
“قُلْ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَ لا أَقُولُ لَکُمْ اِنِّی مَلَکٌ اِنْ أَتَّبِعُ اِلاَّ مایُوحی اِلَیَّ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصِیرُ أَ فَلا تَتَفَکَّرُون” ۵۰ انعام
بگو: من به شما نمی گویم که در نزد من خزائن
خدا هست و من از غیب آگاه نیستم؛ ومن به شما نمی گویم که، ملک هستم. من فقط ازآنچه
به من وحی شده، پیروی می کنم. بگو: آیا کور با بینا یکسان است؟ پس چرا فکر نمی کنید؟
*توضیح مختصری پیرامون آیه:
مشرکان به پیامبر می گفتند: که اگر شما
فرستاده ای از جانب خداوند هستی، پس از خداوند درخواست کن، تا منافع دنیا را بر من
بسط کند؛ وهمچنین از اتفاقاتی که درآینده برای ما پیش می آید با خبرکن تا خود را برای
آنها آماده کنیم؛ ونفع آن را جلب وضرر آن را از خود دفع کنیم.
کلمات کلیدی:
۱.خَزائِن: جایی که گنجینه ها در آن ذخیره ونگهداری می شود.
۲. الْأَعْمی وَ الْبَصِیر: بدون عمل به مقتضای وحیانسان همانند “اعمی” است، وعمل به آن همانند’بصیر”است
۳- أفَلا تَتَفَکَّرُونَ :اینکه عاقل باید فرق بین بینا ونابینا را تشخیص دهد وازمعرفت آنهاغافل نباشد.
*برداشتها :
-علت اینکه ابتدای کلام با فعل امر”قل” آمده است، بخاطراهمیت دادن پیامبر به رساندن اینپیام به مردم است.
-هدف مشرکان از درخواست اینگونه چیزها ازپیامبر، اظهار ضعف وعجز پیامبر به اینکه او توانایی تحقق خواسته های آنها را ندارد.
پیامبر فقط در حیطۀ تبلیغ ودعوت خطا واشتباه نمیکند ومعصوم است، ولی در بقیه ی امورات، همانند بشر است و خطا می کند. خداوند می فرماید: “قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی..”
الله متعال؛ مانند آنجا که در سوره کهف /۱۱۰، بهپیامبرش(ص) فرمود : قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَىٰ إِلَیَّ أَنَّمَا
إِلَٰهُکُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَمَن کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَهِ رَبِّهِ أَحَدًا [١٨:١١٠]
(ای پیغمبر!) بگو: من فقط انسانی همچون شما هستم (و امتیاز من این است که من پیغمبر خدایم و آنچهگفت: بگو؛ میگویم) و به من وحی میشودکه معبود شما یکی است و بس. پس هرکس که خواهان دیدار خدای خویش است، باید که کار شایسته کند، و در پرستش پروردگارش کسی را شریک نسازد.
دراینجا هم فرموده: بگو: گنجینههای الله نزد من نیست وغیب نمی دانم و نمی گویم که فرشته ام . من جز از آنچه به من وحی می شود پیروی می کنم .
کفار و کسانی که بدون فکر نظرمی دهند هرچه رسول الله (صل الله وعلیه وسلم)می گوید،انکارمی کنند. واما مؤمنین یقین دارند هرچه او می گوید از طرف خداوند است؛ واو ابلاغ کننده واجرا کنندۀ دستورات خداوند است.
کفارازپیامبر (صل الله وعلیه وسلم) درخواست کارهای خارق العاده می کردند؛ پس فرمود: قل لا اقول …..
-متاسفانه! بعضی از نظرات اشتباه، در موردرسول الله(صلی الله علیه وسلم) امروزه هم وجود دارد، واین دو آیه جوابی برای انکار آنهاست.
-تفکرمانند، چشم وبینایی است؛ که بوسیله آن راه را می بینیم؛ وبوسیله نیروی فکر راه درست ودقیق را تشخیص می دهیم.– در این آیه با تأکید بر این که، پیامبرقدرت یک بشررا دارد، بیان می کند؛ درست است که، پیامبر برگزیده شده از جانب خداست؛ ولی هیچ عملی را بدون خواست و قدرت خداوند نمی تواند انجام دهد و قادر مطلق فقط خداست.
– در آخر آیه با بیان یک سوال که پاسخ واضحی دارد انسان را به تفکر فرمان می دهد. که اگر چه مشرکان چشم سر داشتند اما متاسفانه! به درستی از آن استفاده نکردند، ومثل یک نابینا یا کودکی نادان ازمخلوقی، درخواستی فراتر از قدرتش کردند و گمان کردند خداوند ازمکردلهایشان آگاهنیست.
-دراین آیه، پیامبراعلان می دارد که گنجینه های اسراروارزاق جهان، یعنی: مقدراتی که جز، خدا کسی ازآنها آگاه نیست، درتصرف واختیاراونیست، چون اوهم بنده ومخلوق خداست میفرماید :که غیب نمی داند؛ زیرا تنها کسی ازغیب جهان با خبراست که درهمه مکانها وزمانها حاضروناظراست، واوفقط درامروحی وبه اراده خدا ازاسرارآگاه می شود. می فرماید: فرشته نیستم ویک بشرم که چون شما خوروخواب وبیماری دارم ومعصوم نیستم. بگو: آیا شخص گمراه کور، که باچراغ عقل، حقایق راپیدا نمی کند، با فرد بینای بصیری که ایمان دارد ودرپرتواندیشهبه حقایق می رسد باهم برابرویکسانند؟
-الله ذوالجلال ! چه دلسوزانه تمامی احوال و اقوال را بر بندگانش تبیین کرده است .و پیامبرم رسول الله را برایشان فرستاد هر بارگفت : برایشان بگو…..بگو…قل….قل…..و هر چقدر رسولالله گفت و گفت: اما این کافران هرگز نخواستند راه درست را انتخاب کنند. بدرستی که فرمان خداوند برایشان صادرشد و مهر ضلالت وگمراهی بر پیشانیشان زده شد. بدرستی که رسول الله عملکننده ی نیرومند و فروتنی بود که، چنین،وحی پروردگاررا ابلاغ می کرد. برخیز وچشم عقل را باز کن! که عالم بی عمل نادانی بیش نیست. و فرق بین دانا و نادان بسی واضح است.افسوس کافران فرق این دو را نفهمیدند.
– مالک و صاحب اختیارومنبع و مأخذ رزق وروزی وتمام نیکی ها و خیر وبرکتها فقط خداوند است.
-عالم الغیب، فقط خداوند است؛ واگر پیامبرانتوانسته اند در چند مورد از آینده خبر دهند، ازطرف خداوند به آنها وحی شده و مأمور به ابلاغ وحی بوده اند.
– پیامبر نیز، مانند بقیه انسان است؛ و فقط در دریافت وحی و ابلاغ وحی معصوم است.
– قرآن کلام خداست؛ نه کلام رسول الله(صلی الله علیه و آله) و پیامبر مؤظف به اطاعت ادستورات الهی است.
– کفار همانند کورانی هستند که، چشم ودلشان را بر نورو روشنایی موجود دررسالت پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله) بسته اند، ودر ظلمات و تاریکی اندیشه ها و درخواستهای نامعقول و نابجایشان غرق گشته اند و آنان کجا و مؤمنینیکه با دل و جان کلام الله را درک کرده اند، و رسالت پیامبر را قبول کرده اند، و خانه دل را با نورکلام الله روشن کرده اند و به حقایق عالم بصیر و بینا گشته اند، کجا؟ و این تفاوت را فقط متفکرین وکسانی که درآیات و نشانه های الله درآفاق و انفس تفکر و تدبر می کنند، درک می کنند.
-یک دعوتگر دعوتش را خالصانه با هرآنچهدر توان دارد به مخاطبان بدهد، نه اینکه با وعدههای مادی وعلمی بیش از توان، آنها را جذب خود کند.
– درهردوره افراد بی فکری هستند که، در مسیر دعوت قرارمی گیرند؛ وبا درخواستهای غیرمنطقی خود، سعی در ناتوان جلوه دادن داعیان دارند.
– خداوند مالک و صاحب گنجها ی مختلف، مال وعلم ومقام و…..است. هر چه می خواهیم، فقط از اوبطلبیم.
– یک داعی، معصوم نیست که دچار خطا واشتباه واحیاناً گناه نشود، بلکه او هم مثل مخاطبانش درمعرض وساوس شیطان است. پس دیدمان به علمای معزز ودعوت گران زحمتکش، دید واقعی باشد؛ نه غیر منطقی!
– وظیفۀ همه داعیان است که، دیگران را به تبعیت از فرامین قرآن دعوت نمایند؛ چرا که روش رسول الله (صلی الله علیه وسلم) بر این اصل استوار بوده است.
– خداوند، با خطاب استفهام انکاری، به افرادی که از نعمت عقل وفهم خود، استفاده بهینه نمی کنند؛ با مقایسۀ دو مساله، بدیهی و آشکار، باطل بودن درخواستهای مخالفان به نمایش می گذارد.
– بصر، وسیله ای برای رسیدن به بصیرت ومتفکر شدن.پس دقت کنیم تا، ازمتفکران قراربگیریم؛ تا فواید آن شامل حالمان گردد.
وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَـٰهُ بِهَا وَلَـٰکِنَّهُۥٓ أَخْلَدَ إِلَى ٱلْأَرْضِ وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ ۚ فَمَثَلُهُۥ کَمَثَلِ ٱلْکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَث ۚ ذَّٰلِکَ مَثَلُ ٱلْقَوْمِ ٱلَّذِینَ کَذَّبُوا۟ بِـَٔایَـٰتِنَا ۚ فَٱقْصُصِ ٱلْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ [۱۷۶ اعراف]
امّا ما اگر میخواستیم مقام او را با این آیات بالا میبردیم و (دانشش را مایهی سعادتش مینمودیم. امّا اجبار برخلاف سنّت ما است و لذا او را به حال خود رها ساختیم) لیکن او به زمین آویخت (و به پستی گرائید و به سوی آسمان هدایت بالا نرفت) و از هوا و هوس خویش پیروی کرد. مَثل او بسان مَثل سگ است که اگر بر او بتازی، زبان از دهان بیرون میآورد و اگر هم آن را به حال خود واگذاری، زبان از دهان بیرون میآورد. این داستان گروهی است که آیات ما را تکذیب میدارند. (چنین افرادی بر اثر آرزوپرستی و دنیاپرستی، دائماً در پی مالاندوزی روان و نالانند و از ترس زوال نعمت و هراس از مرگ بیقرار و بیآرامند). پس داستان را بازگو کن بلکه بیندیشند (و از کفر و ضلال برگردند). (۱)
*کلمــــــات کلیـــــــــــدی:
أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْض :به دنیا چسبید و بدان گرایید، به پستی گرایید
یَلْهَث:.زبان بیرون می آورد
.تَحْمِل: حمله کنی، بتازیْ
ذَّٰلِک: آن، اشاره به وصف سگ و یا اشاره به وضع شخصی است که از دلایل توحید و آیات کتاب آسمانی آگاه باشد وبه ترک آنها گوید وبه دنبال آرزوی نفسانی ووسوسه شیطانی رود.
توضیحی مختصر: این داستان، حال کسانی را به تصویر می کشد که خدا آیات خویش را دردسترس اندیشه ی آنها قرار داد ولی آنها آیات را تکذیب می کنند و در پی هوای خویش می روند واین است مثل ایشان ! از مقام انسان به جایگاه حیوان سقوط کرده اند.
برداشت هایی از این آیه:
ــ در این آیه با اینکه خداوند آیه ها و نشانه های آشکار و عقلانی برای انسانها نشان داده با این حال، کسانی هستند که نمی خواهند این نشانه ها را قبول کنند و مشغول خوشگذرانی دنیا هستند و به این دنیای فانی دل بسته اند. این گونه افراد هیچ وقت در زندگی آرامش ندارند و همیشه در تشویش و نگرانی هستند که مبادا مرگ آنها فرا برسد و زندگی دنیایشان تمام شود، چون ایمانی به آخرت ندارند.
ــ بعضی از انسانها به دنبال هوى وهوس دنیوی هستند و گوششان به کلام الله وآیات نیست. هر چه که آنها را تأدیب کرد باز هم به کار خود ادامه می دهند، نصیحت کردن برای این انسانها فایده ای ندارد پس داستان چنین کسانی را باید بازگو کرد تا دیگران درس عبرت بگیرند و اشتباهات آنها را تکرار نکنند.
ــ آیات قران آیات روشنگر ی هستند که سبب هدایت انسان و رفع درجاتش پیش خداوند عزوجل است و کسانی که به خداوند متعال و آیاتش پشت کرده اند و غرق در لذات مادی دنیا شده اند در پست ترین درجه قرار گرفته اند؛ که خداوند متعال، مثال سگ را برایشان می آورد که در هر حال پارس کرده و زبانش بیرون است چه وقتی منع شوند از کاری چه زمانی که رها شوند. این نشان دهنده غرور انسان های گمراه است نسبت به آیات قرآن، وقتی این آیات سبب هدایت آنها نشود پس به چه چیز ایمان می آورند.
ــ خداوند در این آیه اشاره نموده به هرانسانی که میل و رغبت به دنیا کرده و از عمل به علم رو بگرداند و پیروی از هوای نفس نماید مثال سگی است که اگر او را برانی زبانش بیرون آورد و عوعو می کند و اگر خاموش بمانی و کاری به او نداشته باشی باز هم عوعو می کند که در همه حال ذلت و خواری همراه اوست و این مثال برای کسانی هست که آیات خدا را تکذیب کنند و چه بسا بهتر هست که عاقبت هر کار را بیندیشیم و ایمانمان به خداوند یکتا باشد که هیچ کسی جز او نمی تواند سبب خوشبختی ما انسانها باشد.
ــ این آیه به ما نشان می دهد که دل بستن به دنیا و پیروی از هوی و هوس سبب رسوایی و دور شدن ازاحکام و آیین الهی است. سبب می شود حرص و آز آدمی بیشتر و بیشتر گردد. کسانی که با آنان اتمام حجت شده و به فرامین الهی آگاهی کامل دارند ولی باز سرباز می زنند و تکذیب می کنند آیات خدا را، همانند سگی هستند که زبان از دهان بیرون آورده هرگز از دنیا و خواسته های نفسانی سیر نمی شوند.
ــ آیه به این نکته اشاره دارد که خداوند راه های رسیدن به کمال را پیش روی انسان ها قرار داده و نعمت اختیار را بر او ارزانی داشته تا با تدبّر و تفکر درآیات و پیروی از دستورات پروردگار، خود را به خدا نزدیک کنیم و گرنه دل بستن به دنیا و خوشی های آنی، صفات و خلق و خوی حیوانی را در روح انسان تقویت می کند. حرص و طمع را در نهاد آدمی به اوج می رساند آن هم زمانی که این انتخاب آگاهانه باشد این جاست که وسوسه های شیطانی بر قلب و جان انسان غالب خواهد شد و سرانجام کارشان هلاکت است.
ــ خداوند راه هدایت را با فرستادن رسولانش بر انسان ها روشن نمود و با دادن اختیار به وی، برگزیدن یا دوری از آن را بر عهده خودش نهاد. انسان اشرف مخلوقات خداوند است. مثل گیاهان و حیوانات مسیر مشخص و راه گریز ناپذیری برای تعالی ندارد. بلکه در بین دو راهی هدایت و گمراهی مختار است. امّا این چنین نیست که هر کس هر راه را بخواهد برگزیند و به حال خود رها شود بلکه با قدم گذاشتن در راه حق، سختی و مشقتی را بر خود خریده که با برگزیدن راه باطل از آن خبری نیست. دنیا مأمن امن برای کسانی است که آن را مسافر خانه ای برای چند روز استراحت در نظر بگیرند. ولی اگر در پی مال اندوزی و طمع باشند دائماً در باطلاق هوس های دنیایی فرو رفته تا در نهایت نه اثری از خودشان باقی بماند نه از سرمایه ی سال ها تلاششان.
ــ دانش وعلم می تواند انسان را به مقامی رفیع برساند. اگر در کنار این دانش قوّه و نیروی تشخیص حق از باطل وجود نداشته باشد انسان را به پستی می کشاند. زیرا علم و دانش گوشه هایی ازاسرار جهان را بر ملاء می کند که چاره ایی جز تسلیم و خشوع در برابر پروردگار جهانیان در پی ندارد. با پیشرفت علم و تکنولوژی، بشر در تکاپوی به دست آوردن رازهای نهفته جهان هستی می باشد و در این مسیر تنها کسانی به جایگاهی والا و رفیع می رسند که علم خود را با هوی و هوس آلوده نسازند و از آن در راه رسیدن به حق بهره برند وگرنه علمشان سبب نابودیشان خواهد گردید و عاقبتشان رسیدن به پست ترین جایگاه است که همان زندگی حیوانیست به سبب غرورشان.
ــ ابتدای آیه گفته اما اگر می خواستیم……آری بدرستی آنان که مُهر گمراهی بر پیشانیشان خورده به قهر خداوند رسیده اند. و همانا آنان که به دنیا بچسبند بی شک راه پوچی را بر خود برگزیده اند، مقام و منزلتی در خور حیوانات دارند و همواره به جای بالا بردن رتبه ی خویش به درگاه اولوهیت راه سقوط را پیش گرفتند و سقوط کنندگان همیشه در راه خویش نالانند و به ذلت مى رسند.
(أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا ۗ مَا بِصَاحِبِهِم مِّن جِنَّهٍ ۚ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ مُّبِینٌ) [۱۸۴ اعراف]
آیا آنان (تا به حال دربارهی چیزی که پیغمبر ایشان را به سوی آن دعوت مینماید) نیندیشیدهاند (تا آشکارا بدانند) همنشین ایشان (که از سوی خدا مبعوث شده است) دیوانه نیست، بلکه او تنها و تنها بیمدهندهی آشکار (و بیانگر احکام کردگار) است.
**کلمات کلیدی:
«صاحِب»: همنشین؛ همدم.
«جِنَّهٍ»: جنون، دیوانگی.
«مُبِین»: واضح و آشکار، بیانگر .
**برداشتهایی از آیه:
۱.خداوند به صورت استفهام انکاری می پرسد؛ آیا این افراد فکر نمی کنند که این همه تهمت به حقیقت نبوّت وارد می کنند؟ یعنی اگر فکر می کردند خیلی راحت می فهمیدند که چه سخن بیهوده ودور ازحقیقت سرهم می بافند. اصل اینست که بی فکری افراد ضررهایی دارد که دودش هم به چشم خودشان وهم اطرافیان خواهد رفت. به همین خاطر هم الله آیات زیادی در مدح متفکران وهمچنین آیات زیادی در ذم بی فکران وبی خردان نازل نموده است .
۲. سبحان الله چه مظلومانه و دلسوزانه خالق من درمورد بهترین مخلوقش محمد مصطفی(صلی الله علیه وسلم) وچیزی که بخاطر آن مبعوث شده است سخن می گوید.
خدای من نه عصبانی می شود ونه تند سخن می گوید؛ بلکه با لحنی آرام آنان را دعوت به اندیشیدن می کند درباره ی کتاب و راهنمایی که در واقع چنگ زدن به آن دو، راه رسیدن به سعادت ابدی ست.
ای مردم! بدانید این کسی که شما او را مجنون می دانید فرستاده ی من است.
خدای من می خواهد به من بشر بفهماند که مواظب باش و خوب بیندیش.
وبدان خدای تو کارش با حکمت است پس مواظب سخنت باش. محمد را دیوانه نخوان قرآن را قصه ی گذشتگان ندان…
وبیندیش در مورد چیزی که پیامبر شما را از آن بیم میدهد؛ چرا که آن عمل شما، راه رسیدن شما به شقاوت است.
پس گوش کنید وعمل؛ که سعادت شما در گرو همین است…
۳.کفر پیشگان عصر بعثت، پیامبر را به سبب دعوت به توحید ومعاد، فردی مجنون می پنداشتند وخداوند کفر پیشگان را به تفکر درادعای نا صوابشان فرا خواند. پس خداوند به پیامبرش یاد آور شد که با مردم همنشین شود که اگر جنونی هم باشد آشکار شود. در این آیه ضرورت پایه ریزی عقاید وباورهای دینی براساس تفکر را بیان می کند.
۴. در قرآن اینجا اشاره دارد؛
آیا نمی اندیشید؟
ای تو که تکذیب می کنی.
آیا نمی اندیشی؟
ای تو که آیات خدا را قبول نداری؛
آیا نمی اندیشی؟
ای تو که رسول الله را نعوذباالله دیوانه خواندی؛
آیا نمی اندیشی؟
ای تو که زنده ایی و زندگی می کنی؛
آیا نمی اندیشی؟
تو که پیامبر خدا را دیدی و گفتارش را شنیدی؛
آیا نمی اندیشی؟
آن کس که عقل و خرد و اندیشه و شعور دارد؛ همه چیز روشن و معلوم است.
اندیشیدن و تأمل و تفکروتدبّربرهرکاری لازم و ملزوم است. پس هیچ وقت نباید بدون فکر حرف بزنم؛ بدون فکر تصمیم بگیرم؛ بدون فکر کاری کنم؛ بدون فکر زندگی کنم؛ بدون فکر عبادت کنم؛ بدون فکر حتی سپاس کنم. من با ذکر و یادآوری تمام نعمات، باید حمد و ستایش کنم نه لفظی و بدون فکر.