۱_ اگرغیرازالله خدای دیگری نیزوجودداشت، چه مشکلى ایجادمى شد؟ با استدلال ازقرآن وعقل
با توجه به آیه ی
)مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ وَمَا کَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَٰهٍ ۚ إِذًا لَّذَهَبَ کُلُّ إِلَٰهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ ۚ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ(«مؤمنون: ۹۱»
۱-اگراین دنیا خدا، یا خدایان دیگری داشت، هرخدایی برمخلوقات خودحکمرانی می کردوطبق خواسته خود دنیا را می گرداندوبدین ترتیب هرج ومرج همه جا را فراگرفته وجنگ ودرگیری میانشان رخ می داد وسرانجامی جرنابودی درانتظاراین هستی نبود. درست مثل اداره شدن یک کارخانه یا اداره با دویاچند مدیرباخواسته ها واهداف متفاوت وناهماهنگ.
۲-اگرخدایان دیگری جزالله وجودداشت هریک به آفریدگان خودتوجه می کردوازدیگران جدامی شدوبرای شکست خدایان دیگرتلاش می کردودراین برخی غالب می شدند وبرخی ازبین می رفتندومیانشان اختلاف وتضاد به وجودمی آمدوهیچ نظمی وجودنداشت وهیچ کدام ازخدایان کمال مطلق نمی بودند که بتوان به یکی ازآنها تکیه کردوبی شک هرکدام نقصی می داشتند.
-ازقرآن:
أَمِ اتَّخَذُوا آلِهَهً مِّنَ الْأَرْضِ هُمْ یُنشِرُونَ (انبیاء/۲۱)
اگردرآسمان وزمین خدایانی جزالله بودنظام آنها به تباهی می گرایید.
*ما اتخذالله من ولدوماکان معه من اله اذا لذهب کل اله بماخلق ولعلابعضهم علی بعض سبحانالله عمایصفون
خداهیچ فرزندی نگرفته است وهمراه اوهیچ معبودبرحقی نیست آنگاه هرمعبودی چیزی که آفریده بودمی بردوالبته غالب می آمد بعضی ازایشان بربعضی ازدیگر، خدا را به پاکی صفت یاد می کنم ازآنچه بیان می کنند.
عقل:
*اگرخدایی غیرازالله باشدباعث محدودیت ومتناهی بودن خدایان می گردد. یعنی هریک ازخدایان جدا ازهم خواهندبود، جایی که خدا یا ولی باشد دومی نیستY وجایی که دومی باشدY اولی نیست واین یعنی محدودیت ومتناهی بودن.
*اگرچندخداباشد بایدیکی بردیگری فایق آید ولازمه ی آن جنگ خواهدبود پس بایداثری ازجنگ خدایان وجودداشته باشدکه نیست.
*اگرچندخداوجودداشته باشدآیا این همه دقت واتقان درمخلوقات وجودمی داشت، مطمئناً بین آنها اختلاف سلیقه پیش می آمدوما شاهداین نظم ونظام دقیق وشگفت انگیزدرجهان هستی نبودیم.
*قرآن نیزبا آیات خودمشرکان را با براهین عقلی دعوت به مبارزه می کند(ام خلقوامن غیرشیءام هم الخالقون) آیا بندگان خدایی ندارند یاخودخدای خود/خالق خود/هستند)
ــ همان طورکه درسوره انبیاءآمده، اگرخدایی غیرالله می بودباهم اختلاف پیدامی کردندوفساد زمین را فرا می گرفت،عقل هم گویای این است که فقط یک نفررهبری را برعهده بگیرد. چندخدایی مانع ایجادنظم می شودحتی هستی هم ازاین نظم مستثنی نیست، وکوچکترین ذرات مانند اتم ازاین نظم برخوردارند.
-پس براساس دوآیه /٢٢انبیاء و ٩١مؤمنون اگردویاچندخدا درزمین وجود داشت دیگربه قول معروف سنگ روسنگ بندنبود.
هرخدایی محدوده وبنده ای خاص به خودش داشت تا برآن حکومت کند.
وهیچ یک ازآنان به بندگانش اجازه آمیزش با بندگان دیگه نمی داد وهرکدام سعی دربرتربودن خود ازدیگری بود.
همین اتفاقها ومشکلاتی که دریک اداره یامحیط کاری که دویاچند مدیرداره هرکس سعی دربرتربودن وبهترجلوه دادن خودوشکست دیگری دارد.
عقل هم حکم می کندکه بایدبین خداوند وبنده اش فرق هایی وجودداشته باشد وخدا باید برترازبنده باشد تاموقعی که این بنده ومخلوق خطاکاردچاراشتباه ومشکلی شدکسی را داشته باشه که بهش تکیه کنه تا راه درست را پید اکنه.
– همانطورکه یک نظام یا ارگان کوچک نیازبه یک سرپرست ومدیردارد جهان آفرینش نیزازاین قاعده مستثنی نیست.
اما وقتی همه چیزمنظم ودقیق انجام می شودکه یک سرپرست قادروتوانا به تنهایی اُموررا اداره کند..
وگرنه اختلاف نظرها واختلاف آرا حرج ومرج ونابسامانی ایجادمی کند. یا به قولی آشپزکه دوتا شدغذا یا شورمیشود یا بی نمک.
۲-چراعقیده توحیدی ازاساسی ترین عقیده هرانسان است؟
-چون هدف ازآفرینش انسان عبادت است وعبادت تنها برای ذاتی یگانه معناومفهوم داردوحس بندگی وعبودیت براساس فطرت دروجودهرانسانی وجوددارد، پس اعتقادبه خدای یگانه ویکتا ازمهمترین واساسی ترین اعتقادات هرانسان است. -مسأله توحیدزیربنای شناخت تمام صفات خداوند است ویگانگی اوازوجودبی عیب ونقصش سرچشمه می گیرد. اگرما خدا را به توحیدحقیقی بشناسیم درواقعه مخِ صفاتش را شناختیم وشناخت صفات پروردگاربرابربا شناخت خود اوست. -توحیدوشرک درزندگی نقش اول را برعهده دارد زیرا اعمال ورفتارانسان جلوه ی عقیده واندیشه ی اوست اگراندیشه ی اوتوحیدی گردداعمال اونیزسمت وسوی توحیدی به خودمی گیردواگرشرک دراندیشه وقلب اوراه یابد دراعمال اونیزمتجلی می شود. درحالی که توحید بزرگترین حق خداوندبربندگانش است وبدترین چیزی که درشرک ورزیدن است، محروم شدن مشرک ازبهشت است. -توحیدیعنی؛ ایمان ویگانگی خداوند یعنی؛ نفی هوس ها وطاغوتها (شعارهمه انبیاء هم همین بوده ) اعتقاد به توحید امری فطری است که با ذات انسانها ارتباط دارد. فطرت الله التی فطرالناس علیها فطرتی که خداوندانسانها را براساس آن خلق نموده توحید است. -چون وقتی به وحدانیت ویگانگی خدا ایمان داشته باشیم یعنی؛ همان کمال مطلق بودن وبی همتابودن خداوندکه برای چنین کسی شریکی نمی توان قرارداد وبه راحتی می توان به اوتوکل کرد. -اعتقادبه وحدانیت الله اولین پله ازپله های ایمان است.. وقتی خدا را یگانه بدانیم واورا احد بخوانیم هرگزشریکی برای اوقایل نمی شویم.. چرا که شرک؛ که شریک قراردادن برای خدای یگانه است اولین دلیل روی گردانی خدا ازبنده اش است. پس اعتقادبه وحدانیت حق نقطه مقابل شرک است واساسی ترین عقیده ی هرانسان..
۳-ارتباط بین دواسم احد و واحدچیست؟ وهرکدام چندباردرقرآن آمده است؟
احد «احداً- احدٌٍ»: ۵۳-
واحد«واحدا، واحدٍ»: ۳۰
-کلمه ی احد اگربه طورمطلق به صورت وصف بکاررود تنها درتوصیف خداوند است مثل: (قل هوالله احد)
کلمه ی واحد به هرموجودی اطلاق می شود مثل: عشره واحده
کلمه الواحد مفرداست وغیرخدا با آن توصیف می شود. وکلمه احدکلمه است که جزخداچیزی وکسی با آن توصیف نمی شود.
-اسم احد برای بیان چیزی است که دومی ندارد وجمع بسته نمی شودونیزبرای انکارمی آید وقتی می گوییم: ما اتانی منهم احد: یعنی نه یک نفرازآنها نزدم آمدونه دونفرونه سه نفر. اگربگویم: جائنی من هم واحد: یعنی دونفرازآنان نزدمن نیامدندبلکه تنهایک نفرآمده است.
-واحدیعنی؛ انفراد ویکی بودن اما کلمه احدعلاوه بروحدت بربی مانندی ذاتی نیزدلالت می کند، یعنی احدیت خداوندنه به معنای این که اویکی است ودوتا نیست بلکه به این معناست که هیچ مانندی ندارد.
-واحدواحدهردوبه معنای یگانه ویکتابودن خداوند است. یگانه ای که مثل ومانندهم ندارد. هم درذات وهم درصفات یکتاست.
-احدیعنی؛ یکی که دومی ندارد؛ احد قبل وبعد ندارد وقابل شمارش نیست یکتا ویگانه است.
-احدیعنی؛ یگانه وتک، درحالی که واحد این طورنیست یعنی احد فقط مخصوص خداست اما واحدبرای شمارش که به کارمی رودعددی بعدازآن می آید.
۴ –«إنماالله إله واحد» «قل هوالله أحد» چه درسی به ما می دهد؟
اینکه خدا تنها ویکی است.
خداوندیکتا با این دوآیه درواقع واحد وتک بودن خودش به عنوان خالق رومطرح کرده.
هیچ الهی جزالله نیست؛ هیچ خالقی جزخدای خالق نیست،
وشریکی نداردحتی شخصیتهایی به عنوان واسته بین خود وخدا.
درسی که ازاین دوآیه میتونیم بگیریم اینه که اولاً: کل اُمورمون روبه خدامحول کنیم.
ثانیاً: این که درهیچ امری برای خدا شریک قایل نشیم.
همه ما به یگانه بودن ذات الله ایمان داریم آیا درهمه صفاتش این یگانگی رعایت می کنیم.
“إنما”چه چیزی را می رساند؟
نشان دهنده این است که همیشه،همه جاهمه وقت بایدیگانه بودن خداوند را درنظرگرفت؛
این که هیچ معبود برحقی که شایستگی عبادت شدن روداشته باشه جزالله وجودندارد.
بایدسعی کنیم رعایت کنیم واین مستلزم شناخت تمام صفات ذات باری تعالی ست که بعدازشناخت صفات به این شناخت هم برسیم که این صفت خاص خداونداست واونسبت به این صفت تک است.
ممکنه همه به زبان بیاوریم که خداوندیکی است وقبول هم داریم که دوخدا، نمی شود. اما واقعاً باید دراُموری مثل رازق بودن خداوند به تنهایی، کمک خواست نه فقط ازاو، هم احدیت خدا را فراموش نکنیم.
پس این دوآیه بیانگریگانه ویکتا بودن خدا درعبودیت وپرستش است.
وما واقعاً به چنین مقامی رسیدیم وآن درس مهم توحید خالص را گرفتیم؟
این اسمهای خدامیگه که خدا یکیه وشریکی نداره وبی همتاست.
اسم واحدخدا ۶۱باردر ۶۰ آیه اومده.
واسم اَحدخدا ۱۴۷باردر۱۴۲آیه اومده.
به نظرمن ما مسلمونا درظاهر، این را باورداریم اماهنوزدراعتقاد ما راسخ نشده وبهش یقین پیدا نکردیم.
توخیلی موارد رسیدیم ولی بعضی موقع فکرکنم هنوزنه.
تنها الله قابل پرستش است.
کسی که شریک وهمتایی ندارد.
کی می تونیم ادعا کنیم که یگانگی الله را درتمامی اسماء وصفاتش قبول داریم؟
به نظرمن وقتی یه انسان می تونه بگه که من به توحیدخالص نسبت به الله رسیدم که درمواقع سختیها ومشکلات فقط الله روفریا درس خودش بدونه.
موقعی که ازامتحاناتش سربلندبیرون بیایم.
می تونی مثال بزنی؟
زمانی که درعمل نشون بدیم.
اعمالی صادقانه
احسنت؛ عمل
شعارآسان است!
به نظرمن مشکل سستی ما دراین زمانه ای که همینه به یگانگی خدا دراَسماء وصفات وقدرت اش ایمان کامل نداریم؛ پس به دیگرموجودات متوسل میشیم.
مثلاً درمورد روزی…
قبول داریم که خودش روزی را می رسونه ولی بازم حرس می خوریم.
وقتی مصداق این آیه بشیم: “ان الذین امنواوعملوالصالحات وتواصوبالحق وتواصوبالصبر”.
پس کاملاً یقین نداریم.
تلاش لازم است؛ ولی غصه چرا؟
وقتی هرچیزی روازجانب خدا بدونیم ودرتمام اُمورشاکرباشیم.
درصورتی که معمولاً اینطورنیستیم وشاکی هستیم.
یا می گیم همه چی ازجانب خدا و با حکمت اوصورت می گیره؛ اما با کوچکترین سختی همه چیزیادمون میره.
توکل غصه روازبین می بره.
منظورت؟
وقتی توکل داریم می دونیم هراتفاقی ازجانب خدا وبراساس حکمتش صورت می گیره.
خیلیا را دیدم موقع که بچه جوانشون را ازدست میدن دچارکفرمیشن.
موقع عمل کردن ایمان ویقین مون معلوم میشه وگرنه به زبون که همه میگیم که …..
وقتی ازته دلمون به تقدیرات الهی راضی باشیم فقط خودش رامی بینیم وازخودش کمک می خواهیم وخودش را می پرستی.
“ایاک نعبدوایاک نستعین”
ماباید دراین امتحانات محکم باشیم.
این مسئله درمورد تمام حالات هست نه فقط مصیبت. حتی دروقت نعمت هم ممکنه انسان مغروربشه وخداروفراموش کنه.
منظورم اینه که ایمان تنها به اَحدیت کافی نیست باید درادامه اش اعمال ما این ایمان واعتقاد به اَحدیت ودیگرصفات خدا را نشان بده ونه تنها برای خودمان بلکه به دیگران نیزبرسانیم.
این آیه مصداق این شعراست: هم بگوتو،هم توبشنو،هم توباش … ماهمه هیچیم با اندک تلاش.
وقتی ازدلمون به تقدیرالهی راضی باشیم همه مشکلها برامون آسون میشه.
اعتقادبه یگانگی، ابتدا باید درعبدیت وبندگی معنا ومفهموم پیداکنه وبعد به اسماء وصفات برسه.
وقتی توکل داریم می دونیم هراتفاقی ازجانب خدا وبراساس حکمتش صورت می گیره.
اتفاقاً درموقع مشکلات بیشترزمینه برگشت وجودداره؛ درموقع خوشی الله را به فراموشی. …
به قول دکترشریعتی: ماهمه صفرهایی هستیم که اگرچهارعمل اصلی روبرروی ما انجام بدهند بازهم جواب همان صفراست. ولی الله متعال۱ است که اگردرکنارما که صفرهستیم قراربگیردآن وقت معنا پیدامی کنیم. به همین خاطراست که ما بدون اَحد وواحد صفری بیش نیستیم وشخصیتی نداریم.
دقیقاً..
اما واقعاً داشتن همچنین تفکری هنگام وقوع مصیبت که درد درونی نام داره یه ایمان راسخ میخواد.
وبایداین قدرمطمئن باشیم وبدانیم که حتی کارهایی که درنظرمان خوشاینداست هم اگربرای ما اتفاق بیفته بدونیم به مصلحت ماست وخداهیچ وقت به ضرربندهاش کاری انجام نمیده.
واین حرف فلسفی که وقتی کسی دردریا می خوادغرق بشه وهیچ اعتقادی نداره، دراون موقع میدونه که کسی هست میتونه کمکش کنه .. واین امیدهمون الهی واحد واَحد است
وبی اختیارفریاد میزنه خدایا! کمکم کن.
وهمین امید داشتن انسان رابه مرتفع ترین درجات می رساند.
ولی من معتقدم خیلی اوقات خوشی ها می تونن ماده امتحانی باشند. مصیبت معمولاهمیشگی وهردم نیست اما نعمتها خیلی زیادن. به جا آوردن حق نعمت وفراموش نکردن خدا دروقت بی نیازی مهمتره.
پس…
“قل هوالله احد” مسأله ی توحید را برای ما بازگومی کند. حال آنکه توحید (به یکتا شناختن الله) است… واورا صاحب تمام قدرتها وپادشاهی ها دانستن است، پس اورا بدین صورت شناختن مساویست؛ با اینکه اورا نیازمندی نیست وبی نیازی اوویکتابودن اوانسانها را به خود نیازمندمی سازد.
۵ – آیا زندگی ما براساس توحید استواراست؟
تصورکنیم درمشکلات به بن بست رسیدیم واطرافیان نسخه های شرک آمیزبرای مامی پیچندعکس العمل واقعی ماچه خواهدبود؟
وقتی مانعمت سلامتی اسلام، امنیت، رزق وروزی کافی، امکانات و… روداریم ممکنه کم کم خدا روفراموش کنیم ودرپی زیاده خواهی بریم یاحق وشکرنعمتا روادا نکنیم.
که آیا واقعاً پیاده کردیم؟
الحمدالله هنوزتواین جورموقع نبودیم.
واسه همین هم میگیم که میتونیم ازپسش بربیایم.
بصورت کلی چون خداوند فرماندهی آسمانها وزمین وما بین آن، وهمه موجودات دارا است ..وانسانی که الله عزوجل را به وحدانیت وبی همتاى شناخته، سعی برآن دارد که زندگیش را براساس توحید استواروپا برجا گرداند. انسان با ایمان ومخلص همواره سعی می کنددرهنگام روبروشدن بامشکلات، الله را به یکتا وقادربودنش بشناسد..وباسعی خودبراوتوکل نماید. درصورتی که ماعکس العمل نشان نخواهیم داد که به معنی واقعی اسم الله اعتقاد وایمان داشته باشیم …
پس شخصی که به وحدانیت الله ایمان دارد، با ایمان قلبیش به قضاء وقدرالهی پی می برد وهمه چیزرا به الله واگذارمی کند..وبه دیگران هیچ توجهی ندارد.
بن بستهااااا؟؟؟؟؟
فواید زندگی براساس توحید: اینکه جزذات اَحدش چشم داشتی ازکسی نداری. وانتظاراتت ازدیگران کم می شود. بدون خستگی وسستی درراهش قدم برمی داری. تنهاهدفت رضایت اوست؛ ذم ومدح دیگران برتواثری ندارد .
درسته درظاهرگفتنش آسونه ولی عمل خیلی سخته؛ اما اگه همیشه این مسایل اعتقادی روباخودمون مرورکنیم وازافرادی که ممکنه چنین نسخه هایی برامون بپیچن دوری کنیم شایدآسون تربشه.
بنظرمن تنها کسانی میتونن روند زندگی شون روطبق توحیدجلوببرن که به یگانگی خداوندپی برده باشند با یقین قبول کرده باشند؛ اونجاست که زمانی که به بن بست میرسن تنها یگانگی خداونداست که آرومشون می کنه ومن اینجورآدما روزیاد دیدم.
معمولاً شیطان درمواقعی که درتنگنا گیرکردیم بیشتروسوسمون میکنه که بیشترطرف شرک بریم ودست به دامن کسی غیرازخدابشیم ولی ایمان راسخ وپیوستن به خدامی تونه ما را ازشرشیطان وشرک برحذرکنه.
البته خیلی هاهم بودن که درظاهربا ایمان بودن اما دروقت امتحان سربلندنشدن.
دیدین بعضی ازافرادی که بچه دارنمی شن چکارهایی که نمی کنندطبق نسخه اطرافیان
ایمان کلامی بی فایده ست فقط عملاً ثبات می کنه.
اره پیوستن به غیرخدا
چه بسا براى دستیابی به خواسته هاشون به شرک رومی آورند.
یا مریضی که طولانی شده وعلاج قطعی نشده؛
تنها راهش پناه بردن به خدا درهرلحظه وتکراراینه که خداهمه کاره ی زندگی ماست؛ اگه این درس روباخودمون مرورنکنیم رفوزه میشیم نبایدبه خودمون اطمینان داشته باشیم.
یکی رومی شناختم که بعدازچندسال حامله شدمعتقدبودبچه رو رمالی بهش داده که ظاهراً یه سیب بهش داده بودبخوره؛ بچه ناقصم تولدشدوبعدازچند ماه فوت شد.
واقعاً امتحان الهی سخته همیشه دعاکنیم درمصیبتها وامتحانات سربلندبشیم.
ودیگه اینکه تمام مواهب وموانع زندگی را ازطرف خدا می داند وازهمه تهدیدهایی که با مریضی وفقروثروت وزیبایی ونقص وعلم و … براش پیش بیاد فرصتی می سازدکه تبدیل به حسنه ورضایت الله شود. چون تمام چیزهای دنیایی هم برای پیشبرد بندگی خالصانه ماست.
یه همسایه داشیم می گفت: من این همه پیش خدا دعا کردم مشکلم حل نشد؛ اما فلانی تا رفت امامزاده مشکلش حل شد.
خیلی بایدمواظب بود.
حواسمان باشه همیشه نصب العین خود را الله قراردهیم تاهیچ کسی شریکش نشود.
بایدبدونیم مصیبت درزندگی مؤمن به صلاحشه بایداینوباورکنیم.
شرک خیلی ازمواقع قابل تشخیص نیست مانندحرکت مورچه ای سیاه برروی سنگ سیاه.
منم شنیدم زنان عقیم پیش دعاءنویس که درقالب ملاست می روند ومی گویندهرچه خودت صلاح می دانی انجام بده بیادخدا نگذار؛ سبحان الله کفرصریح به زبان جارى می کنند بدون آنکه بدانند.
فراموش نکنیم داشتن دوستان ایمانی«مثل این جمع» میتونه ما رودروقت امتحان سربلندکنه.
حقیقت اگرآدمی به فوائدمصیبتها پی ببرد که چه پاداشی درش نهفته است هیچ وقت شریک براى الله قرارنمی دهدوهمیشه شاکراست.
چون خصلت مؤمن اینه که دروقت نعمت، شکرگزارو دروقت مصیبت صبوره.
حرف شما درسته، اما متأسفانه مردم ما آن قدرغرق این خرافات شدن که تنها کسانی تأثیرمی پذیرن که یه زمینه داشته باشن.
عکس العمل ما درمقابل نسخه های شرک آمیزتسلیم نشدن وآگاهی دادن به اطرافیان خوداست.
بحث اصلی برای خودمان است چقدرتحت تأثیروسوسه های اطرافیان قرارمی گیریم؟
الان هم می تونیم تاحدودی تخمین بزنیم آیا زندگی ما براساس خواسته های آنهاست یامستقل هستیم درفکروخط مشی ورفتار؟؟؟؟
توحیدعملی یعنی؛ اینکه تابع خواسته دیگران نباشیم.
بنظرمن اگربخواهیم درمورد خودمون صحبت کنیم قابل به ذکراست که لطف خدا شامل حالمون شده؛ الله را به یگانگی شناختیم وقطعاًخواسته های دیگران هیچ تأثیری برروی عقاید ما نخواهدگذاشت.
پس اگه ما درزندگی با افرادی دوست وآمد وشد داشته باشیم که راسخند؛ دراعتقاد توحیدی کمک زیادی است برای ما که درموقع سختی ازآنها الگوبگیریم.
۶–فوائدعملی زندگی براساس توحیدچیست؟
فوایدش هم دردنیا نصیب شخص می شه وهم درآخرت.
آیا فوایدش را می دانیم، درک کردیم شیرینی آن را چشیدیم؟
دردنیا: آرامش به هنگام سختیها؛ توکل به هنگام بن بستها؛ اطمینان به هنگام کم شدن روزی؛ شجاعت به هنگام تنهایی و……
الحمدلله خیلی زیاده
مؤمنان نه فقط آنجا رستگارند بلکه دردنیاهم بهترین زندگی را دارند.
حالاچگونه رخ خواهدداد؟
آفرین مختصرومفید
با اتکاء به پروردگاری قادرومهربان وبخشنده درتمام پیچ وخمای زندگی آسوده خاطرند ومیدونند خدا دوستشون داره وگزندی بهشون نمی رسونه.
امیدوارم همه مؤمنان وموحدان شیرینی آن را بچشند تامشتاق باشند برای ادامه راه.
نتیجه توحید تواین دنیا آرامشه.
واقعاًهمینطوره
کسی که توحید روقبول داره ترسی بدل نداره.
شجاعه چون واقعاً ایمان داره که خدا باهاشه.
انشاءالله این حرفاهمیشه آویزه ی گوشمون باشه وفراموشش نکنیم
وقتی توحید روقبول داشته باشیم ازکسی جزخدا کمک نمی گیریم.
خودم تجربه کردم وقتی واقعاً ازته دل به خدا توکل کنی یه آرامش خاصی داری هیچ هراسی نداری.
نمونه های عملکردی که زندگی توحیدی درزندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی چه میتونه باشه؟
مشکل دیگه ی ما اینه که درحل مشکلات زیادی به اسباب وابسته شدیم وعامل اصلی روفراموش کردیم.
اخذ اسباب لازم ولی توکل با الله.
نمونه ا ش کمک طلبیدن ازغیرالله هست.
ترس ازغیرخدا
زندگی توحیدی؟؟
تعظیم جلو کارفرما وبالاتر
دروقت مصیبت صبوریم وبیقراری نمی کنیم افسردگی نمی گیریم دروقت نعمت خودخواه نمی شیم دیگران روفراموش نمی کنیم سپاسگذاریم.
هرکدوم ازایناروکه انجام ندیم به این معنیه که قلباً توحید روقبول داریم.
چیزایی که خداحرام کرده روحلال نمی کنیم.
بالاترازخدا کسی رودوست نداشته باشیم وهمه کارها برای رضای اوباشه.
به نظرمن این ازهمه مهمتره.
درزندگی فردی قطعاً شخص با داشتن زندگی با روند معتقد بریگانگی خداوند میتونه به بالاترین درجات ازهرلحاظ اخلاقی رفتاری. …برسه
توحیدهم دقیقاًهمین معنا روداره.
مثلاً ماهمه کارهامون بردید مردمه لباس پوشیدنمون، اخلاق ورفتاروگفتارمون؛
درحالی که اگه واقعاً به خدا ایمان داشتیم براساس گفتارخداوند انجام می دادیم.
واقعاً دوست داشتن است که بدنبال آن تابع می شود.
بخصوص گفتارمون
درضمن خیرش هم به دیگران میرسه.
ومردم ازشرش درامانند.
عضومفیدی برای جامعه است.
باید توهرمعشقمون خدا ازهمه بالاترباشه.
ولی دیگه بایدعادتهای قبلی کناربگذاریم اگه واقعاً دوستداریم محبوب الله قراربگیریم.
اگه عاشق خدا باشیم یعنی؛ عاشق بندگانش هم هستیم اگه خودخواه باشیم دیگران وهم دوست نداریم.
پس ازفواید شناخت وحدانیت الله اینست: که زندگی باهدف پیش می رود وانسان موحد ویکتا پرست همیشه آرامش خاطردارد، ویک تکیه گاهی را حس می کند…وزندگیش را بوجودخداوند وابسته می بیند. ازقضا وقدرالهی ..شاکراست چرا که به حکمت یکتایی الله ایمان دارد.