الحمدلله والصلاه والسلام على عبده ورسوله ومصطفاه، أما بعد:
خداوند پاک در سوره ی ابراهیم/۳۷ درباره ی دوست و پیامبرش ابراهیم علیه الصلاه والسلام می گوید:
﴿رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلَاهَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ﴾
(خدایا من کسانی از خاندانم را کنار خانه ی محترم تو و در دره ای بی آب و علف جای دادم، خدایا تا نماز را برپای دارند. پس دل هایی از مردم را به سوی ایشان گرایش بده و از میوه ها به آنان روزی بده تا شاید سپاس گزارند).
این نیایش پدری سالمند است که خداوند به او در پیری، پسری بخشید. او خدایش را بدین سبب ستود و سپاس گزارد. او درباره ی خاندانش و سرنوشت ایشان پس از خود، با خداوند راز و نیاز کرد، زیرا عمرش رو به پایان بود و جز اندکی، در دنیا فرصت نداشت. به راستی، جز خدا، چه کسی فرزندانش را پس از او حمایت می کند!؟ خداوند بهترین پاسبان و سرپرست است!

این سالمند کهنسال، ابراهیم خلیل (ع) بود که ماجرای خانواده اش در مکه او را به خود مشغول داشت؛ در آن جا نه آب بود و نه کشتزار، نه هم نشین بود و نه یار. چگونه زندگی خواهند کرد؟ ابراهیم با لطافت خاصی این موضوع را با خدایش در میان می گذارد: «خدایا کسانی از خاندانم را در سرزمینی بی آب و علف جای دادم»! یعنی در میان کوهی که قابل کشت نیست، چون سنگ و لاخ است. واژه ی «ذو» بیانگر مالکیت و امکان دست یابی فرد یا موجود بر چیزی است. هنگامی که گفته می شود: ذومال، یعنی مال از آن اوست. و وقتی عکس این مورد نظر باشد، می گویند: غیر ذو… ، همانند این آیه که فرموده است: «قرآنا عربیا غیر ذی عوج». (زمر/۲۸). (قرآنی عربی و دور از کژی)، یعنی هیچ کاستی و کژی در آن نیست. بدین سبب ابراهیم (ع) نگفت: در سرزمینی که در آن چیزی کاشت نمی شود یا هیچ کشتزاری در آن نیست؛ که گفت: غیرقابل کشت، بی آب وعلف.
او بیم داشت آنان نابود شوند و از عوامل زندگی و أسباب زیستن سخن می گوید. او علت ماندن شان را کنار خانه ی محترم خدا بیان می کند و می گوید: «تا نماز را برپای دارند». در این سخن، اشاره ی مهمی است به این که پدر هنگام گزینش محل زندگی خانواده، نباید تنها به خواسته ها و نیازهای بدنی و لذت های زندگی، همانند جاهای زیبا و اماکن ممتاز توجه کند و موضوع مهم روان و نیازهای عاطفی را فراموش کند؛ او باید در گام نخست، به روحیه و روان توجه کند و به اصلاح درونی خاندانش بیندیشد، زیرا محل زندگی، بر پرورش افراد اثر می گذارد.
مکه جایی بی آب و علف است و در آن محل، چیزی یافت نمی شود که حس تفریحی مردم را برانگیزد، اما در آن ایمان، یکتاپرستی و پرستش پروردگار جهانیان فراوان است، بدین سبب گفت: «تا نماز را برپای دارند». این هدفی، والاست و باید هر پدری هنگام برنامه ریزی برای زندگی خویش و فرزندانش آن را پیش روی خود بگذارد. جایی که در آن، اماکن عبادت فراهم باشد، بهتر از جایی است که این اماکن در آن کمیاب یا نایاب باشد. محلی که در آن، نام خدا به فراوانی برده می شود، بهتر از مکانی است که در آن جا، نام خداوند اندک بر زبان ها جاری می گردد.
نام بردن از نماز در این جا به صورت خاص، به توجه فراوان پیامبران بزرگوار ـ صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین ـ به این فریضه در تربیت فرزندان، پس از توحید و بیم از شرک اشاره دارد. این در قرآن شواهد زیادی دارد و می توان آن را در داستان های پیامبران (ع) و فرزندان شان یافت.
پدر بزرگوار این داستان، تنهایی انسان و وحشت حاصل از آن را در تنگدلی اش فراموش نمی کند، به همین سبب از خدایش می خواهد تا دل های مردم را به سوی ایشان گسیل داده و گرایش دهد. ﴿فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ﴾.
این نشان می دهد که گسست از مردم و دوری از آنان، پذیرفتنی و پسندیده نیست؛ بسیاری از آیین های دینی هنگام آمیختن و همزیستی با مردم فرجام می پذیرد.
او از دل ها سخن گفت: ﴿أَفْئِدَهً مِنَ النَّاسِ﴾ (دل هایی از مردم را)، و نگفت: «برخی از مردم را»، زیرا هرگاه دل به جایی علاقه مند شد، به آن وابسته می شود. منظور ابراهیم (ع) کسانی بود که در آن جا بمانند و برای آبادکردنش با آن انس بگیرند، نه آن که تنها عبور کرده و اقامت موقت گزینند. سخن به میان آمدن از دل در این جا، بیانگر لطافت و پاکی آن است، زیرا دل هایی را به تصویر می کشد که با یکدیگر انس می گیرند، میان شان صمیمیت ایجاد می گردد و به سوی خانه و مردمانش در آن سرزمین خشک سرازیر می-شوند. این تعبیر، بیانگر شبنمی به نرمی دل در خاکسار بیابان است.
کسی به سراغ این مکان بی آب و علف، و بی کس و تهی از سکنه نمی رود و در آن محل، جای نمی گیرد و تنها هنگامی این سکونت و آهنگ سفر فرجام می پذیرد که دل برخی از مردم به آن سو گسیل گردد. بدین گونه همواره مکه از عوامل معروف جذب گردشگر و رایج در میان مردم خالی می ماند، همانند هوای لطیف، سرسبزی و خرمی، آب جاری، کشتزار فراوان و… . اما با این وجود، مهم ترین جایی است که در فراخنای تاریخ، مردم آهنگ آن می کنند تا تنها محرک و انگیزه ی سفر بدان جا همان پیروی از خداوند و امیدواری به پاداش اخروی باشد.
ابراهیم (ع) گفت: «دل هایی از مردم» و اگر به جای این جمله می گفت: «دل های مردم»، همه ی انسان ها می آمدند و آن وقت، جا برای همگان نبود. به راستی که خداوند برای هر کاری حکمت و رازی قرار داده است!
آن پدر مهربان، رزق و روزی و أسباب معیشت خانواده اش را فراموش نکرده و از خداوند می خواهد که از میوه ها به ایشان روزی دهد: ﴿وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ﴾.
این جمله بیانگر چند نکته و برداشت لطیف است:
توجه مربی و سرپرست به روزی خانواده امری مهم است که نه تنها برای آن، سرزنش و نکوهش نمی شود، که در قبال آن مسؤول است و باید پاسخگو باشد. البته در مقابل، همانند برخی از مردمان امروزی، نباید دیگر مسؤولیت های خود را در قبال خانواده و نیازهای آنان فرو گذارد؛ برخی همیشه به کار مشغول اند؛ وقتی سرکار می رود، خانواده در خواب هستند و هنگامی که برمی گردد، نیز خوابیده اند. حتی برخی از خانواده ها با صدقات و مساعدت دیگران زندگی می کنند، در حالی که پدرشان سرمایه دار و در قید حیات است.
هم چنین این جمله اشاره دارد که یاد کردن از میوه ها، به مهم ترین نوع امنیت غذایی توجه می دهد. بسا به زراعت و کشت و کار مناسب در نزدیکی مکه نیز اشاره کند یا به آوردن میوه جات از سراسر مناطق دور و نزدیک به مکه توجه دهد. آیه ی زیر نیز در تأیید این سخن است که فرمود: «یُجْبَى إِلَیْهِ ثَمَرَاتُ کُلِّ شَیْءٍ». (قصص/۵۷). (هرگونه میوه به سوی آن چیده و برده می شود).
ابوسعود می گوید: «هر دو در عمل انجام شده است، تا جایی که حتی در یک روز میوه-های بهاری، تابستانی و پاییزی در مکه یافت می شود».
هم چنین به تربیت خانواده برای سپاسگزاری در برابر نعمت ها اشاره دارد، زیرا فرمود: ﴿لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ﴾ (تا شاید سپاس گزارند).
دست یابی به نعمت به تنهایی کافی نیست؛ باید در پی عوامل ماندگاری آن بر آمد. آن گونه که خداوند پاک فرموده است: ﴿لئن شکرتم لأزیدنَّکم ولئن کفرتم إنّ عذابی لشدید﴾. (ابراهیم/۷). (اگر سپاس گزارید، به یقین بر شما می افزایم و چنان چه ناسپاسی کنید، به حتم عذابم شدید است).
آداب خواستن و فروتنی و کرنش نیز از این مناجات آموخته می شود؛ «ابراهیم (ع) در خواسته هایش، ادب را به نیکی رعایت کرد، بر قوانین فروتنی و کرنش پای بند بود، به خوبی نیازش را مطرح کرد، از خداوند مهربانی و رحمت خواست، و به روشنی خواستار رأفت و عطوفت پروردگار گردید. او با یادآوری از سرزمین بی آب و علف، نیاز شدید به لطف خداوند را باز گفت. با سخن گفتن از خانه ی محترم، در واقع به همنشینی و همسایگی با خداوند کریم اشاره کرد که باعث فراوانی نعمت می گردد. هم چنین مطرح شدن سکونت در چنین بیابان خشک و بی آب و یاوری، آن هم برای برگزاری نماز و ادای حقوق خانه، همه ی مبانی اجابت دعا را فراهم کرد. به همین سبب، دعای آن پیامبر بزرگوار به خوبی پاسخ داده شد».
این ها نمادهای تربیتی مهمی است که از داستان های پیامبران بزرگوار با فرزندان شان می-آموزیم. به راستی الگوهایی والاتر و بزرگ تر از آنان نخواهیم یافت.
ای مؤمنان، این ها تنها بخشی از برداشت هایی است که می توان از این نیایش پیامبرانه یاد گرفت. چه زیباست ما نیز از آن الگو بگیریم و هنگام دعاها ادب را رعایت کنیم و بلندهمت باشیم!
خدایا به ما ادب تعامل با خود و پناه بردن واقعی به خویش را بیاموز. خدایا ما، پدران، مادران و همه ی مسلمانان را بیامرز.
وصلى الله وسلم على نبینا محمد وعلى آله وصحبه أجمعین.

دکتر عویض العطوی
ترجمه: عبدالظاهر سلطانی

  • مطالب مرتبط
  • دیدگاه‌ها
0 0 امتیازها
محبوبیت مقاله
مشترک شوید
مرا مطلع کن از
0 دیدگاه‌
جدیدترین
قدیمترین بیشترین امتیاز
Inline Feedbacks
تمام دیدگاهها را ببینید.
0
منتظر دیدگاه شما هستیم!x