۱.وَمُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاهِ وَلِأُحِلَّ لَکُم بَعْضَ الَّذِی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ وَجِئْتُکُم بِآیَهٍ مِّن رَّبِّکُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ ﴿آل‌عمران: ۵٠﴾
و (من پیغمبریم که) تصدیق‌کننده‌ی آن چیزی هستم که پیش از من از تورات بوده است و (آمده‌ام) تا پاره‌ای از چیزهائی را که (بر اثر ستم و گناه) بر شما حرام شده است (به عنوان تخفیفی از سوی خدا) برایتان حلال کنم، و نشانه‌ای (به دنبال نشانه‌ای) را برایتان آورده‌ام؛ بنابراین (معجزه‌ها و نشانه‌های پیاپی) از خدا بترسید و از من اطاعت کنید. [[«مُصَدِّقاً»: حال فعل محذوف (جِئْتُکُمْ) است. «مَا بَیْنَ یَدَیَّ»: آنچه پیش از من بوده است. «آیَهً»: معجزه.]] (۳: ۵۰)

۲.وَقَفَّیْنَا عَلَىٰ آثَارِهِم بِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَاهِ وَآتَیْنَاهُ الْإِنجِیلَ فِیهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَاهِ وَهُدًى وَمَوْعِظَهً لِّلْمُتَّقِینَ ﴿المائده: ۴۶﴾
و به دنبال آنان (یعنی پیغمبران پیشین)، عیسی پسر مریم را بر راه و روش ایشان فرستادیم که تصدیق‌کننده‌ی توراتی بود که پیش از او فرستاده شده بود، و برای او انجیل نازل کردیم که در آن رهنمودی (به سوی حق) و نوری (زداینده‌ی تاریکیهای جهل و نادانی، و پرتوانداز بر احکام الهی) بود، و تورات را تصدیق می‌کرد که پیش از آن نازل شده بود، و برای پرهیزگاران راهنما و پنددهنده بود. [[«قَفَّیْنا»: به دنبال آوردیم. در پی آوردیم. «آثَارِهِمْ»: گامهایشان. راه و روش ایشان. «وَ قَفَّیْنَا عَلَی آثارِهِمْ بِعِیسَی …»: به دنبال ایشان، عیسی را فرستادیم تا راه و روش ایشان را در پیش گیرد و همچون آنان به ارشاد و راهنمائی پردازد. «بَیْنَ یَدَیْهِ»: پیش از آن. «هُدیً وَ مَوْعِظَهً»: حال بوده و معطوف بر (مصدّقاً) هستند.]] (۵: ۴۶)

۳.إِذْ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ یَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ هَلْ یَسْتَطِیعُ رَبُّکَ أَن یُنَزِّلَ عَلَیْنَا مَائِدَهً مِّنَ السَّمَاءِ قَالَ اتَّقُوا اللَّهَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ ﴿المائده: ١١٢﴾
و (خاطرنشان ساز) آن گاه را که حواریّون (به عیسی) گفتند: ای عیسی پسر مریم! آیا پروردگار تو می‌تواند سفره‌ای از آسمان برای ما فرو فرستد (و با پذیرش این درخواست تو، بر ما منّت نهد؟ عیسی بدیشان) گفت: اگر مؤمن (به خدا) هستید از خدا بترسید (و مطیع اوامر و نواهی او باشید، و درخواستهای نابجا و ناروا نکنید). [[«هَلْ یَسْتَطِیعُ»: آیا اجابت می‌کند و می‌پذیرد؟ آیا می‌تواند؟ اگر مراد معنی اخیر باشد، یا باید چنین پرسشی پیش از ریشه‌دار و استوار شدن ایمان در اندرون حواریّون مطرح شده باشد، و یا پرسش ایشان جنبه استخبار داشته و خواسته‌اند بدانند که خداوند چنین چیزی را می‌پذیرد یا خیر. در اینجا (توانستن) به معنی (خواستن) است. وقتی که ما به دوستمان می‌گوئیم: آیا می‌توانی کتاب خود را به ما بدهی؟ او بگوید: خیر نمی‌توانم. منظور از این نتوانستن، نخواستن است. «مَآئِدَه»: خوان. سفره. خوراک.]] (۵: ۱۱۲)

۴.أَوَعَجِبْتُمْ أَن جَاءَکُمْ ذِکْرٌ مِّن رَّبِّکُمْ عَلَىٰ رَجُلٍ مِّنکُمْ لِیُنذِرَکُمْ وَلِتَتَّقُوا وَلَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ﴿الأعراف: ۶٣﴾
آیا تعجّب می‌کنید از این که (کتاب آسمانی پر) اندرزی از سوی پروردگارتان بر زبان مردی از خودتان به شما برسد تا شما را بیم دهد و پرهیزگار شوید و (در پرتو هراس از عذاب و عقاب، و پرهیز از موجبات خشم خدا) امید آن باشد که مشمول رحمت و رأفت گردید؟ [[«ذِکْرٌ»: پند و اندرز. در اینجا مراد کتاب آسمانی است (نگا: یوسف / ۱۰۴، انبیاء / ۵۰).]] (۷: ۶۳)

۵.وَإِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَٰهٍ غَیْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ ﴿الأعراف: ۶۵﴾
(همان گونه که نوح را برای دعوت به توحید به سوی قوم خود فرستادیم،) هود را هم به سوی قوم عاد که خودش از آنان بود روانه کردیم. هود به قوم عاد گفت: ای قوم من! خدای را بپرستید و (بدانید) جز او معبودی ندارید. آیا پرهیزگاری نمی‌ورزید؟ (و نمی‌خواهید با یکتاپرستی خویشتن را از شرّ و فساد در امان دارید؟). [[«أَخَاهُمْ»: برادرشان. مراد اخوّت در جنس است. در میان عربها رسم است که خطاب به هم می‌گویند: یا أَخا الْعَرَبِ. واژه (أَخا) مفعول فعل محذوف (أَرْسَلْنا) است.]] (۷: ۶۵)

۶.وَإِذْ قَالَتْ أُمَّهٌ مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللَّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِیدًا قَالُوا مَعْذِرَهً إِلَىٰ رَبِّکُمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ ﴿الأعراف: ١۶۴﴾
و (به یاد یهودیان بیاور) هنگامی را که گروهی از (صلحای اسلاف) ایشان (که همچون دیگران نافرمانی و بزهکاری نمی‌کردند) به کسانی می‌گفتند (که سرکشان و گناهکاران را پند می‌دادند و موعظه می‌کردند:) چرا مردمانی را پند می‌دهید که خداوند آنان را (به سبب کفر و معاصی، در دنیا) نابود می‌کند یا (در آخرت) عذاب شدیدی خواهد داد؟ (مگر نمی‌دانید که پند و اندرز در اینان تأثیری ندارد و نرود میخ آهنین در سنگ؟) می‌گفتند: (ما به وظیفه‌ی خود که امر به معروف و نهی از منکر است عمل می‌کنیم) تا در پیشگاه پروردگارتان معذور بوده (و رفع مسؤولیّت از خویشتن کرده باشیم) و شاید هم (این بیچارگان از گناه باز ایستند و نور ایمان زوایای درونشان را روشن سازد و راه) تقوا و پرهیزگاری در پیش گیرند. [[«أُمَّهٌ»: جماعت. گروه. «مَعْذِرَهً»: برای داشتن عذر تقصیر در پیشگاه ربّ جلیل. مفعول‌له است.]] (۷: ۱۶۴)

۷.وَإِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ کَأَنَّهُ ظُلَّهٌ وَظَنُّوا أَنَّهُ وَاقِعٌ بِهِمْ خُذُوا مَا آتَیْنَاکُم بِقُوَّهٍ وَاذْکُرُوا مَا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ﴿الأعراف: ١٧١﴾
و (نیز به خاطر بنی‌اسرائیل بیاور) هنگامی را که کوه (طور) را بر فراز سر آنان نگاه داشتیم. آن چنان که انگار سایبانی (یا تکّه‌ای ابر) است، و ایشان گمان بردند که بر سرشان فرو می‌افتد. (در این وقت خوف و هراس، بدیشان گفتیم:) آنچه را (از تورات) به شما دادیم محکم برگیرید و در عمل بدان کوشا باشید و آنچه را در آن است بررسی کنید و در مدّنظر گیرید تا پرهیزگار شوید (و خویشتن را با مواظبت احکام و دستورات آن، از عذاب به دور دارید). [[«نَتَقْنا»: از جای کندیم و بالابردیم (نگا: بقره / ۶۳). «ظُلَّهٌ»: سایبان.]] (۷: ۱۷۱)

۸.قُلْ مَن یَرْزُقُکُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَمَّن یَمْلِکُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَمَن یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَمَن یُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ ﴿یونس: ٣١﴾
بگو: چه کسی از آسمان (به وسیله‌ی اشعّه و باران) و از زمین (به وسیله‌ی فعل و انفعالات خاک و رویش گیاهان و درختان و میوه‌ی آنها) به شما روزی می‌رساند؟ یا چه کسی بر گوش و چشمها توانا است (و آنها را می‌آفریند و بدانها نیروی شنوائی و بینائی می‌دهد)؟ یا چه کسی زنده را از مرده، و مرده را از زنده بیرون می‌آورد (و حیات و ممات در دست او است)؟ یا چه کسی امور (جهان و جهانیان) را می‌گرداند؟ (پاسخ خواهند داد و) خواهند گفت: آن خدا است، (چرا که آفریدگار جهان و روزی‌رسان مردمان و مدبّر کار و بار هستی، به اقرار وجدان بیدار، خداوند دادار است). پس بگو: آیا نمی‌ترسید و پرهیزگار نمی‌شوید؟ [[«مَن یُخْرِجُ الْحَیَّ …»: (نگا: آل‌عمران / ۲۷، انعام / ۹۵). «یُدَبِّرُ الْأَمْرَ»: (نگا: یونس / ۳). «أَفَلا تَتَّقُونَ»: آیا از خشم و عذاب خدا نمی‌پرهیزید.]] (۱۰: ۳۱)

۹.وَجَاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ وَمِن قَبْلُ کَانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ قَالَ یَا قَوْمِ هَٰؤُلَاءِ بَنَاتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی أَلَیْسَ مِنکُمْ رَجُلٌ رَّشِیدٌ ﴿هود: ٧٨﴾
قوم لوط (از ورود این جوانان زیبا آگاه شدند و) شتابان به سوی لوط آمدند. قومی که (آلوده به گناه بودند و) پیش از آن (هم) اعمال زشت و پلشتی (چون لِواط) انجام می‌دادند. لوط بدیشان گفت: ای قوم من! (شرمتان باد! بر مهمانان من ببخشائید و) اینها دختران منند و برای شما (از آمیزش با ذکور) پاکیزه‌ترند (من حاضرم آنان را به عقد شما درآورم) پس از خدا بترسید و در مورد مهمانانم مرا خوار و رسوا مکنید (و بدیشان تعدّی و تجاوز منمائید). آیا در میان شما مرد راهیاب و راهنمائی، یافته نمی‌شود؟ [[«یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ»: به سوی او شتابان آمدند. عشق گناه ایشان را شتابان به سوی او راند. «هؤُلآءِ بَنَاتِی»: اینها دختران من هستند. مراد این است که دختران خود را با عقد ازدواج در اختیار سران شما می‌گذارم. یا این که من چون پیغمبرم در حکم پدر امت خود می‌باشم و زنان آنان انگار دختران من هستند (نگا: شعراء / ۱۶۶). از خدا بترسید و بروید با زنان ازدواج کنید و بیامیزید. «فِی ضَیْفِی»: درباره مهمانانم. واژه ضیف، در اصل مصدر است و برای مفرد و تثنیه و جمع به کار می‌رود. «رَشِیدٌ»: عاقل. راهیاب. راهنما.]] (۱۱: ۷۸)

۱۰.وَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ ﴿الحجر: ۶٩﴾
(از قول حضرت لوط علیه السلام) و از خدا بترسید و مرا خوار مکنید. [[«لا تُخْزُونِ»: مرا خوار نسازید (نگا: آل‌عمران / ۱۹۲ و ۱۹۴، هود / ۷۸).]] (۱۵: ۶۹)

۱۱.قَالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمَٰنِ مِنکَ إِن کُنتَ تَقِیًّا ﴿مریم: ١٨﴾
(از قول حضرت مریم علیها السلام) (مریم لرزان و هراسان) گفت: من از (سوء قصد) تو، به خدای مهربان پناه می‌برم. اگر پرهیزگار هستی (بترس که من به خدا پناه برده و او کس بیکسان است). [[«إِن کُنتَ تَقِیّاً»: اگر پرهیزگار هستی. با توجّه بدین معنی، جزای شرط محذوف و از سیاق پیدا است. تو پرهیزگار نیستی. چرا که بدون اجازه به حجره عبادتگاه او درآمده است. در این صورت، واژه (إِنْ) حرف نفی و به معنی (ما) است.]] (۱۹: ۱۸)

۱۲.فَإِنَّمَا یَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَتُنذِرَ بِهِ قَوْمًا لُّدًّا ﴿مریم: ٩٧﴾
ما قرآن را به زبان تو (که عربی است) ساده و آسان فراهم آورده‌ایم، تا به وسیله‌ی آن، پرهیزگاران را (به رضا و نعمت خدای مهربان) مژده دهی، و مردمان سرسخت (دشمن حق و طرفدار باطل) را با آن (از ناخوشنودی و عذاب یزدان) بترسانی. [[«یَسَّرْنَاهُ»: قرآن را سهل و ساده کرده‌ایم. قرآن را آسان و روان فراهم آورده‌ایم (نگا: قمر / ۱۷ و ۲۲ و ۳۲ و ۴۰). «بِلِسَانِکَ»: به زبان تو که عربی فصیح و روشن و گویا است (نگا: نحل / ۱۰۳، یوسف / ۲). «لُدّاً»: جمع أَلَدّ، دشمنان سرسختی که به باطل بر عداوت لجاجت دارند (نگا: بقره / ۲۰۴).]] (۱۹: ۹۷)

۱۳.وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَىٰ وَهَارُونَ الْفُرْقَانَ وَضِیَاءً وَذِکْرًا لِّلْمُتَّقِینَ ﴿الأنبیاء: ۴٨﴾
ما به موسی و هارون (کتاب جامعی به نام تورات) دادیم (که) جداسازنده (ی حق از باطل بود) و نوری (بود که در ظلمات جهل و ضلالت در پرتو آن به سوی خیر و هدایت حرکت می‌شد) و پند و اندرز پرهیزگاران (بشمار می‌آمد). [[«الْفُرْقَانَ»: جداسازنده حق و باطل. «ضِیَآءً»: نور. «ذِکْراً»: پند و اندرز. پنددهنده و اندرزگو. عطف (ضِیَآءً) و (نُوراً) و (ذِکْراً) بر همدیگر، از قبیل عطف صفت بر موصوف خود است (نگا: احزاب / ۱۲).]] (۲۱: ۴۸)

۱۴.وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوْمِهِ فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَٰهٍ غَیْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ ﴿المؤمنون: ٢٣﴾
(ای مؤمنان! در داستان پیغمبران عبرت و درس زندگی است) ما نوح را به سوی قوم خودش فرستادیم. او بدیشان گفت: ای قوم من! خداوند (یگانه‌ی یکتا) را بپرستید، چرا که معبودی جز او ندارید. آیا (از عذاب خدا و زوال نعمتی که به شما داده است) نمی‌پرهیزید؟ [[«أَفَلا تَتَّقُونَ»: آیا از عذاب خدا خویشتن را به دور نمی‌دارید؟ آیا با وجود این امر روشن، از پرستش بتها پرهیز نمی‌کنید؟]] (۲۳: ۲۳)

۱۵.فَأَرْسَلْنَا فِیهِمْ رَسُولًا مِّنْهُمْ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَٰهٍ غَیْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ ﴿المؤمنون: ٣٢﴾
پیغمبری از خودشان را به میانشان روانه کردیم. (توسّط او بدیشان پیغام دادیم) که خدا را بپرستید، زیرا جز او معبودی ندارید. آیا (خویشتن را از عذاب او) می‌پرهیزید؟ [[«رَسُولاً مِّنْهُمْ»: پیغمبری از خودشان. مراد هود (علیه السلام) است.]] (۲۳: ۳۲)

۱۶.سَیَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ ﴿المؤمنون: ٨٧﴾
(از قول حضرت محمد صل الله علیه واله وسلم) خواهند گفت: از آن خدا است. بگو: پس چرا پرهیزگاری پیش نمی‌گیرید (و خویشتن را از فرجام شرک و کفر و عصیان نسبت به یزدان، صاحب و فرمانده جهان به دور نمی‌دارید؟!). [[«أَفَلاتَتَّقُونَ»: پس چرا پرهیزگاری نمی‌کنید؟ پس چرا خود را از موجبات عذاب خدا به دور نمی‌دارید؟]] (۲۳: ۸۷)

۱۷.وَلَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ آیَاتٍ مُّبَیِّنَاتٍ وَمَثَلًا مِّنَ الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلِکُمْ وَمَوْعِظَهً لِّلْمُتَّقِینَ ﴿النور: ٣۴﴾
(در این سوره) آیه‌های روشن و بیانگر (احکام الهی)، و سرگذشت مهمّی همچون سرگذشت پیشینیان، و اندرز بزرگی جهت پرهیزگاران، برایتان فرو فرستاده‌ایم (تا به مقرّرات دینی خود آشنا، و از این سرگذشت بیدار و هوشیار، و از این اندرز پرحکمت درس زندگی بیاموزید). [[«مُبَیِّنَاتٍ»: به صورت لازم، یعنی صفت مشبّهه، و به صورت متعدّی، یعنی اسم فاعل به کار رفته است. واضح. توضیح دهنده (نگا: نور / ۴۶، طلاق / ۱۱). «مَثَلاً»: نمونه. مثلی از امثال. در اینجا مراد سرگذشت تهمت زدن به عائشه است که خدا او را همچون مریم و یوسف تبرئه فرمود (نگا: نساء / ۱۵۶، مریم / ۲۸، یوسف / ۲۵). «مَوْعِظَهً»: اندرز بزرگی که این داستان در لابلای خود دارد. یادآوری: چه بسا مراد از (آیاتٍ) همه آیه‌های سوره‌های دیگر، و (مَثَلاً) به معنی مثلی از امثال، و (مَوْعِظَهً) به معنی پندی از پندها باشد و هدف تنها آیه‌های این سوره و فقط مسأله افک نباشد.]] (۲۴: ۳۴)

۱۸.قُلْ أَذَٰلِکَ خَیْرٌ أَمْ جَنَّهُ الْخُلْدِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ کَانَتْ لَهُمْ جَزَاءً وَمَصِیرًا ﴿الفرقان: ١۵﴾
(ای پیغمبر! بدیشان) بگو: آیا این (سرنوشت دردناک) بهتر است، یا بهشت جاویدانی که به پرهیزگاران وعده داده شده است؟ (بهشتی که برابر وعده‌ی الهی توسّط انبیاء) هم پاداش (اعمال دنیوی) آنان است و هم جایگاه و قرارگاه (سرمدی) ایشان. [[«ذلِکَ»: این سرنوشت بدفرجام دوزخ نام.]] (۲۵: ۱۵)

۱۹.قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا یَتَّقُونَ ﴿الشعراء: ١١﴾
قوم فرعون. (شگفتا چگونه در ظلم فرو رفته‌اند!) آیا (از سرانجام کار و کیفر ستم خود نمی‌ترسند و از خشم و عذاب خدا) نمی‌پرهیزند؟ [[«قَوْمَ»: عطف بیان یا بدل است. «أَلا یَتَّقُونَ»: آیا نمی‌پرهیزند؟ هان پرهیز کنند. «أَلا»: دو کلمه و فراهم آمده است از همزه استفهام و لاء نفی. یا تنها واژه‌ای است و حرف تنبیه بوده و برای ترغیب و تشویق به کار پس از خود است.]] (۲۶: ۱۱)

۲۰.إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿الشعراء: ١٠۶﴾
زمانی که هم‌نژادشان نوح بدیشان گفت: هان! پرهیزگاری کنید! [[«أَخُوهُمْ»: برادرشان. مراد همنژادشان است، همان گونه که می‌گویند: أَخُوالْعَرَب. أَخُوتَمیم. «أَلا تَتَّقُونَ»: آیا پرهیزگاری نمی‌کنید؟ هان! پرهیزگاری کنید.]] (۲۶: ۱۰۶)

۲۱.فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ ﴿الشعراء: ١٠٨﴾
(از قول حضرت نوح علیه السلام) از خدا بترسید و از من اطاعت کنید. [[«إِتَّقُوااللهَ»: از عذاب خدا خویشتن را در امان دارید. از خدا بترسید.]] (۲۶: ۱۰۸)

۲۲.فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ ﴿الشعراء: ١١٠﴾
(از قول حضرت نوح علیه السلام) پس از خدا بترسید و از من اطاعت کنید. [[«أَطیعُونِ»: از من اطاعت کنید. مراد پذیرش دستور آسمانی است.]] (۲۶: ۱۱۰)

۲۳.إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿الشعراء: ١٢۴﴾
بدان گاه که برادرشان هود بدیشان گفت: هان! تقوا پیشه کنید (و پرهیزگار باشید، و از عذاب خدا بپرهیزید). [[«أَلا تَتَّقُونَ»: هان! پرهیزگار باشید. آیا تقوا پیشه نمی‌کنید؟]] (۲۶: ۱۲۴)

۲۴.فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ ﴿الشعراء: ١٢۶﴾
(از قول حضرت هود علیه السلام) از خدا بترسید و از من اطاعت کنید. (۲۶: ۱۲۶)

۲۵.فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ ﴿الشعراء: ١٣١﴾
(از قول حضرت هود علیه السلام) از خدا بترسید و از من اطاعت کنید. (۲۶: ۱۳۱)

۲۶.وَاتَّقُوا الَّذِی أَمَدَّکُم بِمَا تَعْلَمُونَ ﴿الشعراء: ١٣٢﴾
از (خشم) خدائی بپرهیزید که شما را با نعمتهائی که می‌دانید یاری داده است. [[«أَمَدَّکُمْ»: شما را یاری داده است (نگا: إسراء / ۶).]] (۲۶: ۱۳۲)

۲۷.إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صَالِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿الشعراء: ١۴٢﴾
آن زمان که برادرشان صالح بدیشان گفت: آیا تقواپیشه نمی‌سازید؟ (و از خدا نمی‌ترسید؟). [[«أَخُوهُمْ»: (نگا: شعراء / ۱۰۶). «أَلا تَتَّقُونَ»: آیا تقوا پیشه نمی‌سازید؟ هان! تقواپیشه کنید (نگا: شعراء / ۱۰۶).]] (۲۶: ۱۴۲)

۲۸.فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ ﴿الشعراء: ١۴۴﴾
(از قول حضرت صالح علیه السلام) پس از خدا بترسید و از من اطاعت کنید. (۲۶: ۱۴۴)

۲۹.فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ ﴿الشعراء: ١۵٠﴾
(از قول حضرت صالح علیه السلام) از خدا بترسید و از من اطاعت کنید. (۲۶: ۱۵۰)

۳۰.إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿الشعراء: ١۶١﴾
آن زمان که برادرشان لوط بدیشان گفت: هان! پرهیزگاری کنید. [[«أَلا تَتَّقُونَ»: (نگا: شعراء / ۱۰۶).]] (۲۶: ۱۶۱)

۳۱.فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ ﴿الشعراء: ١۶٣﴾
(از قول حضرت لوط علیه السلام) از خدا بترسید و از من اطاعت کنید. (۲۶: ۱۶۳)

۳۲.إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَیْبٌ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿الشعراء: ١٧٧﴾
هنگامی که شعیب بدیشان گفت: هان! پرهیزگاری کنید. [[«أَلا تَتَّقُونَ»: (نگا: شعراء / ۱۰۶).]] (۲۶: ۱۷۷)

۳۳.فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ ﴿الشعراء: ١٧٩﴾
(از قول حضرت شعیب علیه السلام) از خدا بترسید و از من پیروی کنید. (۲۶: ۱۷۹)

۳۴.وَاتَّقُوا الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالْجِبِلَّهَ الْأَوَّلِینَ ﴿الشعراء: ١٨۴﴾
(از قول حضرت شعیب علیه السلام) و بپرهیزید از (عذاب) کسی که شما و نسلهای گذشته را آفریده است. [[«الْجِبِلَّهَ»: جماعت و گروه. مراد دسته‌ها و نسلهای قوی و مقتدر است (نگا: یس / ۶۲).]] (۲۶: ۱۸۴)

۳۵.وَإِبْرَاهِیمَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ ذَٰلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿العنکبوت: ١۶﴾
(خاطرنشان ساز داستان) ابراهیم را، آن زمانی که او به قوم خود گفت: خدا را بپرستید و خویشتن را از (عذاب) او بپرهیزید. این برای شما بهتر است اگر بدانید. [[«إِبْرَاهِیمَ»: عطف بر نوح است، و یا این که مفعول فعل محذوف (أُذْکُرْ) است.]] (۲۹: ۱۶)

۳۶.إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿الصافات: ١٢۴﴾
(از قول حضرت الیاس علیه السلام) زمانی به قوم خود گفت: آیا پرهیزگاری پیشه‌ی خود نمی‌کنید؟ (۳۷: ۱۲۴)

۳۷.قُلْ یَا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَٰذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَهٌ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَهٌ إِنَّمَا یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَیْرِ حِسَابٍ ﴿الزمر: ١٠﴾
(ای پیغمبر! از سوی من به مردمان) بگو: ای بندگان مؤمن من! از (عذاب) پروردگارتان (خویشتن را) بپرهیزید. کسانی که نیکی کنند، در همین جهان بدیشان نیکی می‌شود. (در مراکز کفر و شرک و ظلم و غرق در گناه زندگی نکنید و پستی و خواری را نپذیرید و هجرت را پیشه سازید). زمین خداوند وسیع و فراخ است (و در دیار غربت شکیبائی کنید). قطعاً به شکیبایان اجر و پاداششان به تمام و کمال و بدون حساب داده می‌شود. [[«لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَهٌ»: کسانی که نیکی کنند، علاوه از آخرت در همین جهان نیکی عظیمی می‌بینند (نگا: نحل / ۳۰ و ۱۲۲، غافر / ۵۱). برای کسانی که در این جهان نیکی کنند، در آخرت نیکی عظیمی است. تفسیر اوّل درست‌تر به نظر می‌رسد. چرا که نقطه مقابل نیکوکاران، بدکارانند که در هر دو جهان بدی می‌بینند (نگا: بقره / ۸۵ و ۱۱۴، آل‌عمران / ۵۶، رعد / ۳۴). پس باید که نیکوکاران نیز در هر دو جهان نیکی ببینند. «بِغَیْرِ حِسَابٍ»: (نگا: بقره / ۲۱۲، آل‌عمران / ۲۷ و ۳۷، نور / ۳۸، ص / ۳۹).]] (۳۹: ۱۰)

۳۸.وَلَمَّا جَاءَ عِیسَىٰ بِالْبَیِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُکُم بِالْحِکْمَهِ وَلِأُبَیِّنَ لَکُم بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ ﴿الزخرف: ۶٣﴾
هنگامی که عیسی با در دست داشتن معجزات آشکار و آیات روشن (به پیش بنی‌اسرائیل) آمد، گفت: من شریعت حکیمانه‌ای را (درباره‌ی مبدأ و معاد و نیازهای زندگی بشر) برای شما آورده‌ام، و آمده‌ام تا برایتان برخی از امور (دینی) را روشن گردانم که در آنها اختلاف می‌ورزید. پس از خدا بترسید و از من پیروی کنید. [[«الْبَیِّنَاتِ»: معجزات. آیه‌های روشن. «الْحِکْمَهِ»: نبوّت. شریعت حکیمانه. برنامه راستین و عقائد درست (نگا: آل‌عمران / ۴۸). «بَعْضَ الَّذِی …»: احکام مورد اختلاف تورات. بخشهائی از اختلافات که در سرنوشت انسانها از نظر اعتقاد و عمل، و از نظر فرد و جامعه مؤثّرند؛ نه اختلافات در اموری که سرنوشت‌ساز نیستند، همچون نظرات مختلفی که درباره منظومه شمسی و سایر کرات، و ماهیّت روح آدمی، و حقیقت حیات و مانند اینها است.]] (۴۳: ۶۳)

۳۹.أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ وَأَطِیعُونِ ﴿نوح: ٣﴾
خدا را بپرستید، و از او بترسید، و از من فرمانبرداری کنید. [[«أَنْ»: حرف تفسیریّه است.]] (۷۱: ۳)

  • مطالب مرتبط
  • دیدگاه‌ها
0 0 امتیازها
محبوبیت مقاله
مشترک شوید
مرا مطلع کن از
0 دیدگاه‌
جدیدترین
قدیمترین بیشترین امتیاز
Inline Feedbacks
تمام دیدگاهها را ببینید.
0
منتظر دیدگاه شما هستیم!x